۱۳۹۲/۰۶/۰۲

کاهش جمعیت پلیکان و فلامینگوها در پارک ملی دریاچه اورمیه

خبرگزاری دولتی دانشجویان ایران(ایسنا) مصاحبه ای با علی محمدیاری کارشناس ارشد زیست شناسی داشته که وی از کاهش جمعیت پلیکان و فلامینگوها در دریاچه اورمیه خبر داده است، متاسفانه ایشان در مصاحبه بدون ذکر هیچ آمار موثقی از کاهش جمعیت فلامینگوها و پلیکان ها سخن گفته اند در حالیکه ما ساکنین شهر اورمیه سالهاست که دیگر فلامینگوها و پلیکانها را در دریاچه اورمیه مشاهده نکرده ایم الا به استثنای چندین پلیکان و فلامینگو که بنا به آمارهای دولت ایران در فصول کوچ پرندگان مهاجر تعدد این نوع پرنده گان به بیش از 5000 پرنده می رسیده اکنون دیگر نه تنها دریاچه اورمیه میزبانی برای فلامینگوها و پلیکانهای نیست بلکه بنا به آمارهای سازمان محیط زیستی ترکیه دریاچه وان ترکیه میزبان فلامینگوها و پلیکانهای مهاجر گشته است. بنا به گفته های زیست شناس اسماعیل کهرم در سال 1352 بر روی دریاچه اورمیه 40 هزار فلامینگو پرواز می‌کردند که این میزان اکنون به تعداد انگشتان یک دست می رسد.
آقای محمدیاری تغییر غلظت نمک آب دریاچه اورمیه را عامل اصلی کاهش آمار فلامینگوها و پلیکانها معرفی نموده است و بنا به نظر وی به علت شوری بیش از حد آب دریاچه اورمیه تنها گونه های مقاومتر به نمک توان زیست داشته اند، این مسئله در حالی از سوی ایشان بیان می شود که بنا به آمارهای رسمی دولت ایران سالهاست که آرتمیا اورمیانا (Artemia urmiana) مقاومترین جاندار نسبت به شوری آب دریاچه اورمیه دیگر نسلش منقرض شده و توان زیست و تولید مثل در دریاچه اورمیه را از دست داده است. 
آقای محمدیاری در مصاحبه اش می گوید: خشک شدن دریاچه اورمیه علاوه بر زندگی تمامی این جانداران، زندگی گونه های جانوری موجود در جزایر پارک ملی دریاچه اورمیه را به مخاطره می اندازد، این جزایر به عنوان پناهگاه برخی گونه ها انتخاب شده و وصل شدن جزایر به خشکی و همچنین اتمام منابع آب شیرین در آن ها ممکن است کار کنترل و حفاظت از جانوران را با مشکل مواجه سازد که در این صورت پس از انجام مطالعات دقیق ممکن است نیاز به انتقال حیات وحش به زیستگاهای جدید در خارج از جزایر باشد.
آیا مسئله انتقال جانوران موجود در جزایر پارک ملی دریاچه اورمیه پاک کردن صورت مسئله نیست؟ آیا نمی باید دولت ایران بجای اینکه به فکر انتقال گونه های جانوری موجود در دریاچه اورمیه باشد قبل از آن به فکر احیاء دریاچه اورمیه باشد؟ آیا انتقال گونه های جانوری پیش زمینه مهاجرت اجباری میلیونها انسان منطقه نیست؟     
وی در جای دیگری از مصاحبه خاطرنشان می کند: وضعیت دریاچه اورمیه و تالاب های استان آزربایجان غربی، حیات پرندگان را تحت تاثیر قرار داده است، در مطالعات موردی که اردیبهشت امسال بر روی تعدادی از تالاب های استان نظیر کانی برازان و درگه سنگی انجام دادم مشاهده شد که تعداد پرندگانی نظیر پلیکان و فلامینگو نسبت به زمان پر آبی دریاچه اورمیه کاهش چشمگیری پیدا کرده است.
کد خبر: 92052614595

۱۳۹۲/۰۶/۰۱

کارگروه دریاچه اورمیه، متهمان دور یک میز

توضیح از اومود اورمولو: بیشتر سازمانهائی که امروزه حول کارگره دریاچه اورمیه گردهم آمده اند از مسببین اصلی خشکانیدن دریاچه اورمیه می باشند و اگر بنا به رویه سالهای پیش دولت ایران مسئله احیاء دریاچه اورمیه تنها به ایجاد کارگروه جدید و سخن گفتن از طرح های فانتزی غیرعلمی ختم کند بدون ذره ای تردید دریاچه اورمیه تا چندسال پیش رو تماماً خشک شده و مهاجرت اجباری قرن با کوچ میلیونها انسان در آزربایجان جنوبی تحقق خواهد یافت. مسئله دریاچه اورمیه می باید با استفاده از تجربه محققین و سازمانهای جهانی و اراده سیاسی در ایران برای احیاء دریاچه صورت پذیرد و مسائلی که طی 15 سال گذشته از سوی دولت ایران مطرح شده بیشتر برای وقت تلف کنی و انداختن توپ به زمین دیگران بوده است، به طوریکه هنوز علارغم گذشت 15 سال از شروع پروسه خشک شدن دریاچه اورمیه هیچ سازمان و گروهی مسئولیت خشک شدن دریاچه اورمیه را بر عهده نگرفته و هنوز مهمترین علت خشک شدن دریاچه اورمیه مشخص نیست. فراموش نکنیم که دولت احمدی نژاد نیز دقیقاً 5 سال پیش کارگروه مشابهی را ایجاد نموده بود و نتایج این کارگروه امروزه با خشک شدن بیش از 70% دریاچه اورمیه هویدا می باشد.   
ناصر کرمی- مطرح شدن موضوع دریاچه اورمیه در نخستین نشست دولت جدید البته امیدبخش است و ستودنی. با این همه، ترکیب اعضای کارگروهی که برای بررسی مسئله تشکیل شده است طلایه امید را رنگ می بازاند.
متهمان سرنوشت کنونی دریاچه اورمیه عمدتا همین نهادها هستند: وزارت نیرو، سازمان محیط زیست، وزارت کشاورزی و وزارت کشور. هر کدام به نحوی و به سهمی. قدری بیشتر یا کمتر از آن دیگران. نکته در این آدم و آن آدم هم نیست که بگوییم اینان همانان نیستند و اینک کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است. نگاهی به ظاهر رشدگرا است، که از پنجاه سال پیش آغاز شده و هر چه هم این سوتر آمده سیطره ای افزونتر یافته. نگاهی که می گوید برای تامین نیاز امروزمان ما مجازیم هرگونه دستکاری را بر طبیعت روا بداریم. بر هر هرزابه ای سد بسازیم (وزارت نیرو)، بر هر زمینی هر چه دلمان خواست بکاریم (وزارت جهاد کشاورزی)، نه نگاهبان کل طبیعت و بلکه فقط متولی چهارپایان حلال گوشت باشیم (سازمان محیط زیست) و نه در پی توسعه پایدار جوامع محلی و بلکه فقط به دنبال تامین خواستها و نیازهای روزمره آنها باشیم (وزارت کشور). اگر با همان نگاه قبلی این چهار نهاد دور یک میز بنشینند برای حل مشکل دریاچه اورمیه البته که سرانجام کار طرحهای شگفت انگیزی مثل باروری ابرها و انتقال آب از خزر و ارس و تغییر مسیر رود زاب و غیره خواهد بود. یعنی باز هم دستکاریهایی خامدستانه برای جبران دستکاری های خرابکارانه قبلی. واقعیت این است که نجات دریاچه اورمیه کارستانی است دشوار و بسیار بسیار پر هزینه. مصادیقی از این دشواری ها در پی می آید:
نخست: نقطه آغاز بدبیاری اورمیه جایگزینی انگور با سیب بود. بنا به دلایل فرامتنی تاکستانها را از حدود سی سال پیش تبدیل به باغ های سیب کردند که دست کم دوازده برابر بیشتر به آب نیاز دارند. یک به یک سدها ساخته شدند تا این همه آب روانه دهان همیشه باز درختان سیب شود. اورمیه باید همین حالا سیبستانها را برچیده و باز رو به انگور بیاورد یا هر محصول دیگری که خیلی کمتر به آب احتیاج داشته باشد. دولت یارای انجام این کار را دارد؟
دوم: آن میانگذر عملا دریاچه را از یک محیط آبی متحرک به دوپاره تالاب ساکن با تبخیر شدید تبدیل کرده است. همین فردا باید کل میانگذر را برچیده و مردم محلی را مجاب کنند برای دو ساعت رانندگی طولانیتر مابین اورمیه و تبریز. مردم محلی آیا با این طرح کنار می آیند؟
سوم: دست کم نیمی از سدها باید همین فردا برچیده و آبشان رها بشود توی دریاچه. این یعنی پذیرفتن خشکیدگی گستره وسیعی از اراضی کشاورزی و البته شاید اندکی جیره بندی در مصرف آب شرب شهرها. همچنین نابودی هزاران فرصت شغلی و تغییر چشم انداز اقتصادی منطقه. زارعان و شهروندان چگونه مجاب به پذیرفتن این وضعیت تازه می شوند؟ دولت چگونه می تواند مردم را برای مشارکت در یک برنامه جامع ریاضت "آب" تشویق کند؟ آیا دولت منابع مالی کافی برای کاهش مشقت مردم در مسیر اجرای چنان برنامه ای را در اختیار دارد؟
بله، کاری دشوار است. به شرط آنکه واقعا قصد جدی برای نجات دریاچه اورمیه وجود داشته باشد. وگرنه با طرح های علمی- تخیلی مثل باروری ابرها و انتقال آب حوضه های دیگر می توان هم خوش بود به فراهم آمدن ناندانی های تازه و هم رنج درافتادن با جامعه محلی را به جان نخرید. رنج اصلی در سالهایی دیرتر خواهد آمد که لابد تا آن زمان معلوم نیست چه کسی هنوز بر صندلی ریاست جلوس دارد و چه کسانی هم نه.
منبع مقاله:
http://tinyurl.com/ke96w6h

مدیریت سازه اى دولتى در حوضه آبریز اورمیه

مدیریت سازه اى و تاثیر آن بر دانش بومى آب و تخریب سرزمین
نویسنده: فاطمه ظفرنژاد
منبع:
ماهنامه تخصصی بازار کشاورزی – سال چهارم – شماره 52
پیش گفتار
بیش از هزاران سال است كه مردمان ایران كشاورزى را در این سرزمین آغاز كرده اند و در این راستا با دشوارى هاى گوناگون طبیعى كنار آمده اند، سال هاى ترسالى را با پیامدهاى سیل و طغیان رودها و سال هاى خشكسالى را با كاهش آب و كمبودهاى آن گذرانده و پایدارى را آزموده اند. كشاورزى و كشاورزى آبى نخستین بار در این سرزمین پهناور آزموده شد (1). ساخت آبراهه ها، بندها و قنات ها براى تامین آب آبیارى و افزایش تولید كشاورزى را، كشاورزان این سرزمین آغاز كردند و به سایر مردم جهان آموختند؟!.
دانش بومى مدیریت آب در ایران، دانشى پر اندیشه و ژرف، سازگار با محیط و بدون پیامدهاى تخریب سرزمین و نابودى بوم سازگان هاى گونه گون خشكى و آبى، بدون اثرات منفى بر كاربرى هاى جنگل و مرتع، بدون تخریب و تحلیل پیكره هاى آبى و رودخانه ها و بدون پیامدهایى مانند زهدار كردن زمین هاى كشاورزى در دشت ها و خشكاندن سفره هاى زیرزمینى در دشت ها و سیلابدشت ها بوده است. ترسالى و خشكسالى بخشى از الگوى طبیعى بارش در همه دنیا است. اصلا طبیعت و الگوى بارندگى در هیچ كجاى كره زمین بدون كم و زیادهاى مربوط به بارندگى هاى سالانه قابل تصور نبوده و نیست. هرنقطة دنیا به نسبت خود ترسالى و خشكسالى را تجربه مى كند. منطقه جغرافیائی ایران نیز هزاران سال است كه با ترسالى و خشكسالى روبروست اما هرگز دریاچه اورمیه با چنین تغییر هولناكى كه مى رود به تخریب كامل این بوم سامانه ها و همه زیستگاه ها و گونه هاى آن بیانجامد، روبرو نبوده است. هرگز جنگل هاى هیركان به سطح تخریب كامل نرسیده بودند. بیابانزایى تنها به فعالیت هاى مخرب انسان ها باز مى گردد و نه به ترسالى و خشكسالى.
بیابان زایى (Desertification) در ماده یك پیمان بیابانزایى به تخریب سرزمین تعبیر شده و تخریب سرزمین (Land Degradation) به كاهش یا از دست رفتن توان تولید زیست شناسى یا اقتصادى و كاربرى اراضى اتلاق شده است. تغییر كاربرى اراضى نیز پیامدهاى بسیار نامطلوبى چون فرسایش خاك، از دست رفتن ویژگى هاى كالبدى، شیمیایى و زیست شناسى یا اقتصادى خاك، و نابودى پوشش گیاهى طبیعى را به دنبال دارد. سدسازى به عكس آنچه به نظر مى رسد از عوامل مهم تغییر كاربرى اراضى و در نتیجه تخریب سرزمین و بیابان زایى بشمار مى رود. مدیریت آب كشور در 50 ساله گذشته یكسره متكى بر رویكرد سازه اى و سدسازى بدون بررسى هاى واقعى و ژرف نگرى هاى لازم بوده است. این رویكرد سازه اى در مدیریت آب كمك زیادى به تغییر كاربرى ها، و بیابانزایى كرده است. ما در بخش آب، با تمركز بر مدیریت عرضه و گزینش الگوی مدیریت با رویكرد سازه ای، سیمای ناپایداری برای آبخیزها، رودها، سیلابدشت ها، پیكره های آبی و تالاب ها ترسیم كرده ایم. «مدیریت آب=  سدسازى » نگرشی است كه از پیمانكاران و  مشاوران بخش آب به همه جا سرایت كرده و ناپایداری و تخصیص ناموثر منابع را در پی داشته است.
در این نوشتار، نخست دانش بومى مردمان ایران در بهره بردارى از منابع آب را این سرزمین ابداع شد.(2) بیش از سه هزار سال است كه قنات ها در ایران ساخته شده و براى هدایت آب سفره هاى زیرزمینى از دامنه هاى كوهستانى پرآب تا دشت هاى كم آب یا بى آب پائین دست بكار گرفته شده اند. با آنكه ورود فن آورى هاى نسنجیده (3) (Careless Technology) و ناپایدار  آسیب زیادى به قنات ها وارد كرده است اما هنوز 31000 قنات در سراسر كشور وجود دارد كه سالانه 9 میلیارد مترمكعب آب، یا 15 درصد كل برداشت از سطح سفره هاى زیرزمینى كشور را براى كشاورزى و شرب تامین مى كنند.
قنات، آبراهه یا راهرویى زیرزمینى همسو با درختان منطقه هم مهم است و همچنین وجود رودخانه در محل به تشخیص مناسب بودن جاى گمانه كمك مى كند(4) قنات بدون كاربرد نیرو یا سوخت، آب را از مخزن زیرزمینى یا پیشكار (آخرین جبهه اى كه در قسمت انتهایى قنات و در لایه آبدار قرار دارد و پس از حفارى بنام ترون قنات نامیده مى شود)(5) از زیرزمین به سطح زمین یا مظهر قنات مى رساند. قنات از بابت بى نیازى به نیرو و سوخت داراى صرفه اقتصادى است. از دیدگاه آلودگى محیط نیز یك فن آورى پیشرو بشمار مى رود چون هرگونه كاربرد سوخت و نیرو (فسیلى، برقابى، برق نیروگاهاى حرارتى و...) متضمن آلودگى محیط است و نیز نیروگاه هاى خورشیدى نیز با همه مزیت هاى خود نسبت به دیگر نیروگاه ها باز هم در مقایسه با جایگزینى كه آنرا بكار نگیرد كمتر پایدار بشمار مى رود. از سوى دیگر یك برترى بزرگ قنات به سایر روش هاى تامین آب آن است كه قنات تا جایى از منبع آب زیرزمینى برداشت مى كند كه سطح سفره پائین نیفتد. در حقیقت قنات تا مرز «نرخ پایدارى Sustainable yield »  آبخوان از آن برداشت مى كند از این  رو پیامدهاى ناخوشایند تهى شدن یا افت سفره و نیز پیامد خطرناك و مخرب افت سطح زمین را درپى ندارد.
قنات، فن آورى بومى پایدار و درخشان بیش از سه هزار ساله مردمان منطقه جغرافیائی ایران است كه از مدیریت سازه اى آبخیزها، سدسازى، حفر بى رویه چاه هاى ناپایدار آسیب رسان به محیط، و هجوم فن آورى هاى نسنجیده بویژه از گونه هاى وارداتى آن آسیب زیادى را متحمل شده است. سدهاى بار نیشابور و نهرین طبس بر روى منبع قنات هایى فعال و پایدار ساخته شدند تا همان اراضى را آبیارى كنند كه قنات ها بخوبى از صدها و شاید هزاران سال پیش به انجام مى رساندند. با این تفاوت كه سدها بویژه در اقلیم گرم و خشك میزان زیادى از آب را در برابر آفتاب قرار مى دهند كه تفاوت میزان تبخیر سطحى از مخزن سد با مخزن زیرزمینى بسیار زیاد است. همین مساله سبب مى شود كه زمین هاى كمترى به آب دسترسى پیدا كنند. سدهاى ماشكید، سورك و بسیارى دیگر سدها در كشور ساخته شده اند یا مى شوند كه همان كار قنات را منتها با پیامدهاى زیست محیطى زیاد و ایجاد ناپایدارى و تخریب سرزمین انجام دهند. از همه اینها گذشته هزینه هاى بسیار سنگین ساخت سد كه از بالاترین ارقام در بودجه هاى اجرایى كشور است، آنرا در برابر قنات به گزینه اى بسیار غیراقتصادى و زیان بار بدل مى سازد. قنات ها به دست مردم و به تصمیم مردم ساخته، اجرا و بهره بردارى و نگهدارى مى شوند. سدها بدست شركت هاى منتفع در سدسازى، بدون مشاركت مردم و بدون هرگونه نظرپرسى از جوامع محلى ساخته مى شوند. سدها حقابه و حق معیشت جوامع بومى گوناگونى را نادیده مى گیرند. از جوامع محلى درون خود مخزن (روستاهاى زیادى كه زیر آب مى روند)، حقابه بران دشت ها و سیلابدشت هاى پائین دست، و جوامع متكى به دهانه ها و چاهه رودخانه ها sink، تا عشایرى كه براى دسترسى به مراتع سنتى خود دچار مشكلات بسیار زیاد مى شوند. بسیارى از قنات هاى فعال كشور درپى اعمال مدیریت سازه اى و ساخت و ساز سدها در آبخیزها دچار كم آبى شده یا ویران شده اند.
جا دارد كه براى تك تك قنات هاى كشور (چه فعال و چه تخریب شده) بررسى هاى تك نگارى و مطالعات مستند علمى انجام شود. این كار چه از بابت كارآمدى قنات ها در تولید كشاورزى، همچنین از بابت سازگارى آنها با محیط زیست و نداشتن پیامدهاى منفى بر آبخوان ها، نیز از بابت اهمیت نقش آنها بعنوان میراث فرهنگى ارزشمند مردمان منطقه جغرافیائی ایران، و البته از بابت اقتصادى بودن آنها و ساخت و نگهدارى و بهره بردارى شدن آنها بدست خود مردم ضرورت تام و تمام دارد كه متاسفانه بگونه سامانمند و موثر تا اكنون انجام نشده است. جا دارد كه در بازبینى مدیریت آب كشور نقش مستقل و پربار قنات ها به عنوان فن آورى پایدار تامین آب بار دیگر وارسى شود و با برداشتن همه موانع، قنات هاى ویران شده بازسازى و آثار مخرب مدیریت سازه اى ناپایدار از آنها زدوده شود.
2 – 2-  آب بندان
دیگر روش بومى تامین آب كشاورزى در جغرافیای ایران، آب بندان ها هستند كه بویژه در شمال كشور بگونه گسترده براى نگهدارى از آب باران در فصل سرد احداث شده اند. آب بندان هاى بومى ایران از گروه روش هاى موسوم به« دروى باران یا گردآورى باران» «Rain Harvesting »هستند.  آب بندان هاى استان هاى گلستان، مازندران، گیلان از نمونه هاى بسیار كارآمد و پرصرفه تامین آب براى كشت برنج بشمار مى روند كه در جاهایى با تراز پست تر و نیز با اراضى غالبا زهدار یا نامناسب، با كشیدن دیواره كوتاه به دور آن منطقه كه از چند ده تا چند صد هكتار را مى تواند زیرپوشش قرار دهد ساخته مى شوند. درحقیقت زمینى گاه نه چندان مناسب براى كشت، بوسیله خود كشاورزان به گردآورى باران فصل زمستان و بهار اختصاص داده مى شود تا در كاشت و داشت برنج بكار گرفته شود. آب بندان هاى دامنه هاى شمالى البرز چنان با محیط هماهنگ اند كه به محل زمستان گذرانى پرندگان مهاجر بدل مى شوند و از این بابت تنوع زیستگاه ها و گونه هاى گیاهى و جانورى منطقه را غنى تر مى كنند. آب بندان ها بدون پیامد منفى بر محیط و بدون آثار تخریبى بر سرزمین هستند. گویى كه خود طبیعت آنها را ساخته است.
آب بندان هاى پائین دست حوضه رودخانه تجن و منطقه سارى، از دیرباز كار تامین آب شالیزارهاى برنج را بخوبى انجام مى دادند. نگارنده در جریان بررسى هاى تطبیقى سد تجن مازندران و پس از مطالعه گزارشات و مستندات این طرح دریافت كه اساسا در زیردست این سد زمین دیم یا بى آبى وجود نداشت كه براى آن لازم باشد سدى آنهم تا این اندازه پرهزینه ساخته شود. نزدیك به 4 هزار هكتار آب بندان هاى موجود در پائین دست آبخیز تجن، به شیوه اى كارآمد و پایدار و بدون دخالت دولت بدست مردم ساخته شده بودند و بدست خود كشاورزان شالیكار منطقه بهره بردارى و نگهدارى مى شدند. همكارى و همیارى جامعه بومى منطقه در اداره این آب بندان ها نمونه اى از مشاركت سالم و سازنده مردم و كشاورزان در مدیریت آب این حوضه آبخیز بود. اهمیت این آب بندان ها در منطقه تا آنجا بود كه حفظ آنها از سوى كارشناسان بین المللى الزامى اعلام شد در نتیجه تنها نقطه اتكاى بسیار ضعیف اجراى طرح كه همانا خشكاندن این آب بندان ها و تبدیل 4 هزار هكتار اراضى آنها به شالیكارى بود نیز از میان رفت. سد تجن ساخته شد تا با هزینه گزاف و بدون هیچ درآمد اقتصادى، اثراتى بد بر جوامع ساكن مخزن سد و آواره كردن آنها، اثر منفى بر معیشت جوامع ماهیگیر و جوامع متكى به گردشگرى و نیز پیامدهاى ناگوار بر دهانه زیباى رود تجن در دریاى خزر و تخریب این بوم سامانه فعال و غنى، و نیز خشكاندن رودخانه در پایین دست (با تحمیل منظره زشت یك فاضلاب پر از آلودگى و پر از زباله بجاى جریان سالم رود زیباى تجن، به شهر سارى) و نیز خشكاندن دهانه غنى تجن در دریا را در پى داشته باشد. دو آب بندان آچاك سر و بابلسر همانند دیگر آب بندان هاى مازندران، فعالانه و بدون پیامدهاى ناگوار بر محیط و جوامع محلى، و بدون دخالت دولت، بدست جوامع محلى بهره بردارى و نگهدارى مى شدند و براى شالیزارهاى حوضه آبخیز بابلرود آب تامین مى كردند. در مرداد ماه بسیار خشك سال 1387 نگارنده در پایین دست حوضه آبخیز بابلرود به شالیزارهایى برخورد كه بخوبى و به شیوه اى كارآمد از آب بندان ها بهره مند و بدون مشكل خاصى آبیارى مى شدند. در حقیقت سد البرز روى سرشاخه هاى بابلرود كه در آن تاریخ به مراحل پایانى ساخت خود نزدیك مى شد نیز هیچ زمین بدون آبى را در پرونده خود نداشت. آغاز آبگیرى این سد پس از تابستان 87 بود. اما درباره سد البرز مى توان گفت كه در حقیقت كشاورزان، دامداران مخزن، ماهیگیران، قایقرانان و مغازه داران دهانه بابلسر كه فاقد ابزار سیاسی برای شكایت هستند، بزرگ ترین بازندگان و پیمانكاران سد و مشاور توجیه گر آنان بزرگ ترین برندگان هستند. می بینیم كه نادیده گرفتن اصول توسعه پایدار در سدسازی و در سایه تمركز بر مدیریت سازه ای عرضه آب به جای مدیریت تقاضای آن، به هدر رفت منابع مالی اقتصادی و نیز منابع طبیعی و محیط زیست می انجامد و اثرات اجتماعی جبران ناپذیر دربردارد (6). نبود مطالعات جامع حوضه هاى آبخیز و انجام نشدن مطالعات نیازسنجى در آبخیزها سبب شده است كه پیش از آنكه نیاز مستند و مستدلى براى ساخت یك سد وجود داشته باشد و همچنین پیش از آنكه سایر گزینه هاى ممكن تامین بدون سد، بررسى شود ساخت سدها آغاز گردد. نقشه هاى ماهواره اى نیز مى توانند نشان دهند كه 54000 هكتار زمین كشاورزى ادعا شده مشاور و پیمانكار و ناظر سد، یعنى حد فاصل بین رودخانه هاى بابل، تالار، سیاهرود بدون وجود این سد پرهزینه نیز آبى هستند و كاربرى پر نیازترین محصولات كشاورزى مانند برنج براى آنها ثبت شده است(7).
تاكنون مطالعاتى در خور درباره آب بندان هاى ایران به مثابه سامانه هایى بسیار كارآمد و سازگار با محیط و بدون پیامدهاى ناخوشایند بر محیط زیست، انجام نشده است. جا دارد كه براى تك تك آب بندان هاى كشور نیز بررسى هاى تك نگارى و مطالعات مستند علمى انجام شود. آب بندان ها نیز همانند قنات ها نمادى از دانش بومى درخشان مردمان منطقه جغرافیائی ایران در زمینه مدیریت آب و آبخیزها با ویژگى هاى درخشانى چون سازگارى با محیط زیست و نداشتن پیامدهاى منفى بر رودخانه ها، دهانه ها، جنگل ها، و سایر اثرات تخریب سرزمین، اهمیت از بابت میراث فرهنگى و نیز طبیعى، اقتصادى بودن و بالاخره ساخت و نگهدارى و بهره بردارى آنها بدست خود مردم هستند. انجام پژوهش و تك نگارى آب بندان هاى كشور نیز امرى ضرورى است كه متاسفانه بگونه سامانمند و موثر تا اكنون انجام نشده است. همچنین در بازبینى مدیریت آب كشور ضرورى است كه آب بندان هاى كشور احیا شوند و با رفع موانع ایجاد شده در كاربرد آنها نقشى درخور به آنها واگذار شود.
3- مدیریت سازه اى- دولتى منابع آب به شیوه نابومى
پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ، در پى ورود شركت هاى امریكایى و اروپایى، تقلید نسنجیده از ساخت سدها بروش امریكایى و بعنوان نمادى از توسعه آغاز شد. سامانه دانش كشور از دو دهه پیش از آن با كوچك شمردن و دورشدن از دانش بومى، به راه اندازى مدیریت با رویكرد ساخت و ساز كمك كرد. نقش كودتاى اسفند 1299 در كوچك شمارىِ دانش ملى و بومى پررنگ است.
مدیریت منابع آب از اواخر دهه 20 رویكرد دولتى شدن را آغاز كرد. نهادهاى دولتى چون بنگاه مستقل آبیارى پدیدار شدند كه رویكرد عمومى آنها گسترش دولت حجیم و دخالت دادن دولت در همه عرصه هاى تولید و حیات كشور به شیوه مدرنیزاسیون اروپایى- امریكایى بود. گسترشى كه گام به گام كاركردهاى طبیعى و متكى بر شناخت هزاران ساله سرزمین را از جوامع مى گیرد. شركت هاى آب منطقه اى به تقلید از سازمان آب دره تِنِسى و . . . تشكیل شدند. این شركتها با جذب بودجه دولتى (بنام بودجه عمرانى) به ساخت و سازه هاى نسنجیده و ژرف اندیشى نشده با تقلید كور از الگوهاى نابومى پرداختند. آنها مو به مو همان روش كار شركتهاى با مدیریت دولتى و با رویكرد سازه اى امریكایى را بدون هیچ گونه تطبیق و هماهنگى آن با یافته هاى پرارزش دانش بومى آب در ایران آغاز كردند.
متاسفانه این توهم و تقلید پس از انقلاب بهمن 1357 نیز در بسیارى از عرصه هاى كشور، چه در آب و منابع طبیعى و چه در الگوهاى راه سازى و شهرسازى و معمارى برجاى ماند. الگوى توسعه نابومى و ناپایدار تغییر نیافت گرچه شركت هاى بیگانه از كشور رانده شدند. شركت هاى خودى بدون ژرف اندیشى و با آهنگى تندتر به ایفاى همان نقش پرداختند. این روند با مسائل مالى گره مى خورد و نادرستى تضییع حقوق پرپیامد جوامع بومى از چشم فن سالاران و دیوانسالاران پوشیده مى ماند. و به سبب دولتى بودن، آنان خود را ملزم به هیچ پاسخگویى نمى بینند. گفتنى آنكه بیش از 4 دهه است كه اثرات و پیامدهاى الگوى یادشده در سراسر جهان پدیدار شده است و خود كشورهاى مرجع از آن فاصله گرفته اند اما مدیریت دولتى سازه اى در وزارتخانه هاى گوناگون و پشتیبانان آنها در دستگاه هاى قانونگذارى و قضا به پیروى از این الگوى نادرست ادامه مى دهند.
در 50 سال گذشته 1271 سد معرفى كرده ایم، 588 سد ساخته ایم، 137 سد در دست ساخت داریم. نیز 546 سد در دست مطالعه داریم تا در غفلت ملى دیگرى آنها را هم وارد جرگه ساخت كنیم. در ادامه نوشتار به پیامدهاى این زیاده روى زیانبار مى پردازیم.
3 – 1 -  سدسازى بشیوه نابومى و تضییع حقابه جوامع بومى آبخیزها
سد كرج نخستین سد ساخته شده در كشور پس از 5 سده بود كه بدست شركت هاى بین المللى و بدون توجه به دانش و تجربه بومى ایران ساخته شد. سد كرج با ظرفیت تنظیم 435 میلیون مترمكعب نخستین نمونه اى بود كه حقابه سنتى كرج، شهریار و دیگر دشت هاى پایین دست این رودخانه را نادیده گرفت و آنرا براى مصارف شهرى تهران اختصاص داد. این كار بدون هیچ گونه ژرف نگرى چه در زمینه مسائل اجتماعى حقابه بران و چه در زمینه پیامدهاى ناسازگار واگذارى این همه آب به شهرى كه 500 قنات زنده و فعال داشت، انجام شد. در پى آن سدهاى زیادى در سراسر كشور مطرح شد و ساخت گاه آنها بدون ژرف نگرى به محل آمد و شد شركت هاى مجرى، مشاور و پیمانكار سدساز تبدیل گردید. سدهاى لار (با ظرفیت تنظیم 418 میلیون مترمكعب) و لتیان ( با ظرفیت 290 میلیون مترمكعب) نیز براى انحراف حقابه سنتى رودخانه هاى لار و جاجرود و تخصیص آن به شهر تهران بدون توجه به حقابه جوامع بومى و كشاورزان و دامداران پائین دست ساخته شدند.
سد دز با هدف آبیارى 80 هزار هكتار اراضى در پائین دست ساخته شد. گذشته از كشاورزان و روستائیانى كه در مخزن آن زمین شان غصب شد، 16 هزار هكتار از اراضى پایین دست نیز به دوستان پهلوى دوم یعنى شركت هاى كشت و تجارت براى كشت محصولات غیربومى مانند مارچوبه و .. اختصاص یافت. شركت هاى دریافت كننده زمین آبى عبارت بودند از میتسویى، چیس منهتن، بانك امریكا، شل، كمپانى جان دیر، و شركت توسعه كشاورزى جهان. به موجب این امر 17000 دهقان و كشاورز از زمین هاى خود رانده شدند تا زمین آنها به شركت هاى یاد شده واگذار شود (8). در ادامه این نوشتار، پیامدهاى ناسازگار مدیریت سازه اى- دولتى بشیوه نابومى بر دو رودخانه دائمى كشور یعنى كارون و زاینده رود و بر حوضه آبریز اورمیه را پى مى گیریم.
3 – 2 - مدیریت سازه اى- دولتى در آبخیز كارون بزرگ (9)
شركت هاى دولتى از جمله آب و نیروى ایران، آب اصفهان، تهران، خوزستان... با تصرف حقابه جلگه خوزستان، با 20 سد ساخته شده و 20 سد دردست ساخت و نیز چندین تونل انتقال (كوهرنگ یك، دو،سه، چشمه لنگان، دزبه قمرود...)، میلیاردها مترمكعب حقابه را از سرشاخه ها جابجا و این تنها رودخانه قابل كشتیرانى ایران را خاموش كردند.
آب تهران، تونل انتقال پرهزینه دز به قمرود با ظرفیت 200 میلیون مترمكعب را با شتاب به پایان نزدیك میكند. ضبط حقابه دیگران كارى خدشه دار نیست؟ انباشت جمعیت بیش از توان بوم شناختى نسازد؟ چرا اصفهان چنین نكند و بتازگى تصمیم به گسترش بازهم بیشترصنایع فولاد نگیرد؟
كارون اینك نه تنها قابل كشتیرانى نیست كه پلهاى آن روى رودى خاموش و خشك، تصویرى بسیار غم انگیزدارند. حفاظت از كارون، كه گذشته از 40 سد یادشده، 59 سد دردست مطالعه نیز دارد تا هركدام در یك غفلتِ ملىِ دیگر بودجه اجرایى بگیرند، ضرورت لحظه است. بگذریم كه سدسازى، تخصیصِ هزینة ناموثر و ناپایدارى است كه فواید آن نیز توّهمى بزرگ بیش نیست. گذشتگان ما علیرغم توانایى اجراى سدهاى پیچیده، از سده هاىِ پیش این رویكرد را در شهر قم، درپى این سیاستهاى ناپایدار تامین آب، توسعه بشمارمیرود؟ تخصیص حقابه كشاورزى جلگه عربستان (خوزستان و ...) به مصارف نامولد، توسعه است؟ وادارسازى جوامع مولد به مهاجرت ناخواسته، كاهش تولید كشاورزى و وابستگى را بدنبال ندارد؟ معضل آفرینى شركتهاى سدساز براى مردم جلگه عربستان خطرات اجتماعى و سیاسى گسترده اى نیز میتواند دربرداشته باشد. شركت آب تهران در 50 سال گذشته 14 طرح را پى گرفت. 9 سد بزرگ ساخت تا میلیاردهامترمكعب حقابه كشاورزان و باغداران كرج، شهریار، طالقان، جاجرود، ورامین... را تصرف كند و با سیاستگذارى نادرستِ تامین اب و برق، جمعیت تهران را از شاید كمتراز 1میلیون به بیش از 10 برابر رساند. 
3 – 3 مدیریت سازه اى- دولتى در آبخیز زاینده رود
ساخت وساز در این حوضه با ساخت و آبگیرى سد 1,5 میلیارد مترمكعبى زاینده رود در اواخر دهه 40 آغازشد كه نه تنها تجربه غنى مردمان منطقه جغرافیائی ایران در دست برداشتن از سدسازى را نادیده گرفت كه مطالعات تحلیلى بسامانى هم نداشت و به نابودى تالاب بین المللى گاوخونى انجامید.
از نقش تالاب در تعدیل اقلیم و اهمیت زیستگاههاى جانورى و گیاهى و ارزش آن كه بگذریم، این تالاب 470 كیلومترمربعى منبع معیشت و درآمد ماهیگیرى/گردشگرى مردم بود. درنخستین سالها، روستاى شاخ كنار با ازدست دادن حقابه، ازسكنه خالى شد. تصرف حقابه سپس به ورزنه در 30 كیلومترى تالاب رسید. شهرى از هزاره سوم با یادمانها و غناى معمارى/هنرى كه از 1347 شهردارى داشت اما با از دست دادن حقابة پنبه زارها و گندمزارهایش، صنایع وابسته به كشاورزى و پارچه بافى را نیز ازدست داد و اینك تنها 13 هزارنفر جمعیت دارد. فرهنگ و گویش ویژه تاریخی آن شاید بزودى در غبار تاریخ ناپدیدشود. شهرهاى زیبا و باهویت چندهزارساله را به فراموشى در غبار محكوم میكنیم و در حاشیه كلانشهرها، شهركهاى ناپایدار، بى هویت، نازیبا، و پرمساله میسازیم. مهندسان و دیوانسالاران، شناخت ملموسى از حقوق جوامع بومى و حقوق آب و اهمیت آن براى میلیونها خانوار مولد ندارند. تصمیم گیرى آنان درباره حقابه جوامع مولد از مشروعیت قانونى برخورداراست؟ تصرف حقابه، كشاورزان را به مهاجرت واداشت و رشد جمعیت بیش از توان بوم شناختى در اصفهان را سبب شد. خشكى به 140 كیلومتر بالاتر از گاوخونى در اصفهان رسید. این شهر تاریخى با خاموشى زاینده رودش با خطر بزرگى روبروست. توسعه صنایع فولاد، تصمیم اخیر استان است. گسترش صنایع فولاد در شهرى كم آب به معناى تصرف حقابه شاید هزاران كشاورز دیگر باشد. صنایع فولاد باید در كنار آبهاى آزاد ساخته شود تا بتواند آبهاى نامتعارف را بكارگیرد. بگذریم كه این صنعت چنان آلاینده است كه كشورهاى اروپا ترجیح میدهند فولاد را بجاى تولید، خریدارى كنند.
3 – 4 - مدیریت سازه اى دولتى در حوضه آبریز اورمیه (10)
درپى ساخت و ساز در آبخیزهاى بالادست، دریاچه اورمیه تا 5 سال دیگر ناپدید و به شوره زارى بزرگ تبدل خواهد شد. پیامدهاى ناسازگارى مانند تغییراقلیم، ریزگردها، شورشدن زمینهاى كشاورزى با پراكنش نمك ازسطح خشكیده دریاچه اورمیه ، نابودى زیستگاهها و گونه هاى جانورى و گیاهى، و از همه مهمتر پیامدهاى ناسازگار بر سلامت و معیشت جوامع بومى، نشانه هاى روشن بیابانزایى و ناپایدارى شدید است.
دومین دریاچه شور جهان، فهرست شده در پیمان رامسر، و یكى از مهم ترین پیكره هاى آبى كشور است. حوضه آبریز اورمیه 52000 كیلومترمربع وسعت دارد و 14 رودخانه مهم با آورد 5,5 میلیارد مترمكعب درسال به این دریاچه مى ریزند. دریاچه 102 جزیره دارد و در دهه گذشته صدها هزار هكتار از سطح آن كاهش یافته و به شوره زار خطرناكى بدل شده است. سازمان محیط زیست پیش بینى كرده كه دریاچه اورمیه بزودى ناپدید خواهد شد و زندگى نزدیك به 6 میلیون انسان در خطر جدى قرار خواهد گرفت. گرچه كه هم اینك نیز این خطر بسیار ملموس است. نگاهى به سدهاى این حوضه نسبتا كوچك اما مهم نشان دهنده افراط در ساخت و ساز در آبخیزهاى مشرف به این حوضه آبریز است. روند افراطى سدسازی وجود 92 سد در فهرست سدهاى این حوضه كوچك را نشان می دهد كه 40 سد ساخته شده، 12 سد در دست ساخت و 40 سدهم در دست مطالعه است. ساخت اینهمه سد كشاورزى در استانی كه بارندگى مناسبى دارد و دیمزارهاى آن با اندك سرمایه گذارى در اصلاح شیوه هاى كشت و داشت و برداشت مى توانند غله و حبوبات دیم و حتى باغات دیم (انگور) پردرآمدى داشته باشند شگفتی برانگیز است.
3 – 5 - پیامدهاى تخریب سرزمین
همه آنچه نمونه وار در سه حوضه یاد شده دیدیم دستاورد مدیریت دولتى - سازه اى آب است كه تخریب چشمگیرى در سرزمین ایجاد كرده است. سدسازى در حقیقت از مهم ترین فعالیت هاى بیابانزا بشمار مى رود. سدسازى 4 فعالیت بیابانزاى بسیار مهم را دامن مى زند كه عبارتند از:
1) تبخیر سالانه میلیاردها مترمكعب (شاید بیش از 5 میلیاردمترمكعب) از آب محدوده كشور از پشت مخزن سدها، از جمله سد 320 میلیون مترمكعب - كرخه كه سالانه 40 آب شیرین را تبخیر مى كند.
2) جنگل زدایى به سبب زیر آب بردن نقاط جنگلى آبخیزها از یك سو و نابودسازى جنگل هاى پائین دست مخزن به سبب خشكاندن رودخانه و سفره هاى آب زیرزمینى وابسته به آن تا چاهه رود. تبدیل تالاب هاى پرارزش به بیابان در بسیار نمونه ها. و از میان رفتن جنگل و پوشش گیاهى كمیاب در این تالابه ها كه از رودها تغذیه مى شدند و دراثر سدسازى از میان رفته اند. سدسازى جنگل زدایى در بالادست سد را نیز تشدید مى كند. قاچاق چوب و الوار از جاده هاى دسترس سد بسیار ساده مى شود و در بلند مدت تخریب بوم سامانه جنگلى را به بار مى آورد.
3) خشكاندن رودها و بیابانى كردن آنها كه به نابودى زیستگاه هاى رودخانه اى، كناررودخانه اى، دهانه اى با گونه هاى گیاهى و جانورى وابسته به آنها انجامیده است.
4) خشكاندن تالاب ها و دریاچه هاى كشور، از گاوخونى و بختگان و پریشان تا اورمیه و شادگان. نمونه هاى ناپدید شدن تالاب جزموریان پس از ساخت سد جیرفت و سایر سدها در این حوضه، تالاب گاوخونى پس از ساخت سد زاینده رود و دیگر سدسازى ها در این حوضه، كاهش شدید سطح تالاب شادگان در سایه سدسازى در حوضه زهره و جراحى و نیز حوضه كارون بزرگ، و هورالعظیم كه پس از برنامه هاى خشن و ناسنجیده موسوم به توسعه در عراق و سدسازى هاى كشورهاى تركیه و سوریه، آخرین ضربه را نیز از سد كرخه متحمل شد و كمابیش بكلى خشكید. ریزگردهاى برخاسته از این تالاب، گذشته از اثر بسیار ناسازگار بر بهداشت و سلامت انسان ها، غرب و جنوب غرب كشور را روزها به تعطیلى مى كشاند.
3 – 6 - روند نادرست تصمیم گیرى
نمونه هاى زیادى از تصمیم گیریهاى نادرست در دوره سدسازى بر اساس الگوهاى بیگانه بچشم میخورد. سد 2200 میلیون مترمكعبى سفیدرود با همه عوارض بسیار بد آن بر دهانه سفیدرود در دریاى خزر و نیز اثراتش بر محو ماهى قزل آلاى سفیدرود و ماهیهای مهاجر مانند ماهى آزاد، خشكاندن بستر رودخانه و محو زیستگاه ها و گونه هاى رودخانه اى و كنار رودخانه اى، در پرونده مربوط به فایده هاى خود تنها رقم صفر را دارد. چون پایین دست این سد نیز همانند سایر دامنه هاى شمالى جنگل هاى هیركان، اراضى بدون سد نیز آبى بودند و به كمك آب بندان ها شالیكارى بگونه اى كارآمد در آنها رواج داشت. خشكاندن دریاچة بختگان به شدت با شمار زیاد سدهاى احداث شده در سرشاخه هاى رودهاى بالادست (غالبا حتى بدون مستندات مربوط به فواید آنها براى جوامع بومى) مرتبط است. خشك شدن دریاچه اورمیه با همه عوارض بسیار نگران كننده آن نیز تنها از احداث دست كم 40 سد روى همه رودهاى این حوضه آبریز مهم كشور ناشى می شود و نه آنگونه كه مسئولان بخش آب كشور به خشكسالى و .. نسبت می دهند. و همه اینها در سایه تصمیم گیرى هاى از بالا به پائین شركت ها و دستگاه هاى سدساز رخ داده است. جوامع بومى مولد و بسیار پرارزش كشور كه از حقابه آنها خاصه خرجى هاى كلان مى شود در فرایند تصمیم گیرى كوچكترین جایى ندارند. آنها تامین كنندگان همزمانِ امنیت غذایى و امنیت ملى كشورند. گروه هاى بزرگ كشاورزان و باغداران، عشایر و دامداران، جوامع وابسته به دهانه ها-تالاب ها و ماهیگیران، صنعتگران دستى و مهمانخانه داران وابسته به پیكره هاى آبى و... زندگى و معیشتشان با آب و پیكره هاى آبى و جنگل ها و منابع طبیعى وابسته به آنها پیوندى تنگاتنگ دارد. اما كوچكترین نقشى در حراج بزرگ حقابه هایشان ندارند. تنها بار همه مصائب ناشى از این تصمیم گیرى هاى نادرست را بر دوش مى كشند و آواره كنار شهرها مى شوند.
4-  نتیجه گیرى
لازم است رویكرد توسعه را از تقلید شیوه هاى نابومى تغییر دهیم و رویكرد توسعه بومى یا درونزاد را در پیش بگیریم. بر پایه تعریف یونسكو «توسعه درونزاد میبایست  توسط هر ملت و براساس امكانات همان ملت طراحى و طبق ارز شها، آرمان ها و انگیزه هاى صحیح مردم به اجرا گذارده شود»
در رویكرد سازه اى مدیریت آب دو مساله مهم نادیده گرفته مى شود یكى اینكه زمانى میتوان جایى را توسعه یافته تلقى كرد كه اگر آن را محصور كنیم آن جامعه بتواند به حیات درازمدت ادامه دهد. مناطق گوناگون منطقه جغرافیائی ایران همواره توسعه درونزاد داشتند. اما با الگوى نابومى این ویژگى خود را كم كم از دست دادند. دیگر اینكه باید بیندیشیم كه به جز ساخت وساز، راهكارهاى نرم، و كم هزینه دیگرى براىِ پاسخگویى به نیازها هست كه در سیاستهاى كلى اصلاح الگوى مصرف به برخى از آنها اشاره شده است.
مدیریت سازه اى دولتى آب نه تنها دانش و مدیریت بومى منابع طبیعى و منابع آب كشور را كوچك شمرده و بسختى به آن آسیب وارد كرده است كه پیامدهاى ناسازگارى بر جوامع بومى آبخیزها، و بر سرزمین داشته است. مدیریت سازه اى دولتى آب، نماد تمام عیارى از عدم درك درست توسعه و توسعه پایدار از یك سو و بزرگترین فعالیت بیابانزاى كشور از سوى دیگر بشمار مى رود.
منبع:
ماهنامه تخصصی بازار کشاورزی – سال چهارم – شماره 52
منابع و ماخذ بکار برده شده در مقاله
1. نگاه كنید به رضا نیك پور. « یافته هاى باستانشناسى جیرفت » 1389، تارنماى دیده بان فرهنگى و تاریخى ایران؛ پتریك مك كالى. «رودهای خاموش، شنر علم و ادب 1386»؛ ساندرا پوستل، تولید خوراك بیشتر با آب كمتر، فصلنامه مهاب قدس، 1382
2-  مهدى فرشاد، تاریخ مهندسى در ایران، نشر بلخ وابسته به بنیاد نیشابور، چاپ سوم 1376 براى آگاهى بیشتر درباره فناورى هاى نسنجیده نگاه كنید به:
3.M.T. Farvar & J. Milton, “The Careless Technology, Ecology and International Development. 1969. Conversation Foundation
and the center for the Biology of Natural Systemes). Washington University.
4- على اصغر سمسار یزدى، تدوین تجربیات خبرگان قنات، شركت مدیریت منابع آب ایران، معاونت پژوهش و مطالعات پایه، 1383
5-  على اصغر سمسار یزدى، واژگان قنات در یزد، مجموعه مقالات قنات، جلد دوم، شركت سهامى آب منطقه اى یزد، 1379
6-  آبگیرى سدالبرز و مرگ دهانه بابلرود، روزنامه اعتماد دوشنبه 18 شهریور 1387
7- اینجا جنگل را بیابان مى كنند. روزنامه كارگزاران یكشنبه 24 شهریور 1387
8- پتریك مك كالى، رودهاى خاموش، فصل ششم، سدها و آبیارى، نشر علم و ادب، چاپ دانشگاه تهران، 1386
9- این مطب و مطب بعدى از مقاله« حفظ آبخیزها حفظ تمدن بومى است »   همشهرى 20 آذر 1389 برگرفته شده اند. 
10- برگرفته از مقاله همشهرى 12 مرداد 1389 « پُرسه بزرگترین دریاچه كشور » 

۱۳۹۲/۰۵/۳۱

آیا افزایش 90 کیلومتر مربعی وسعت دریاچه اورمیه حقیقت دارد؟

اورمولو
پایگاه رسمی دولت (1) در تاریخ 22/5/1392 خبری مبتنی بر افزایش حدود 90 کیلومتر مربعی وسعت دریاچه اورمیه را منتشر نموده است، بنا به خبر وسعت دریاچه اورمیه هم اکنون 3476.94 کیلومتر مربع گزارش شده که در مقایسه با زمان مشابه سال آبی گذشته 89.99 کیلومتر مربع افزایش یافته است. در عین حال وسعت دریاچه اورمیه در زمان مشابه سال آبی گذشته 3386.95 کیلومتر مربع گزارش گردیده و تراز سطح آب دریاچه اورمیه نیز در زمان کنونی 1270.87 متر اعلام شده است.
خبر افزایش وسعت دریاچه اورمیه در حالی ارائه شده که وزارت نیرو در خبری که به تاریخ 14/05/1392 بر روی پایگاه اطلاع رسانی وزارت نیرو (2) منتشر نموده خبر از کاهش 51% حجم جریانهای سطحی در حوضه دریاچه اورمیه را منتشر کرده است. بنا به گفته های سرپرست معاونت آب و آبفای وزارت نیرو حجم جریان های سطحی در حوضه دریاچه اورمیه در سال آبی جاری در مقایسه با دوره درازمدت کاهش 51% داشته و حجم آبها در مقایسه با سال آبی گذشته 31% نیز کاهشداشته است. آقای مهندس "علیرضا دائمی" در گفت و گو با پایگاه اطلاع رسانی وزارت نیرو (پاون)، حجم جریان های سطحی در حوضه دریاچه اورمیه را از ابتدای سال آبی 92 - 91 تاکنون، دو میلیارد و 461 میلیون مترمكعب اعلام کرده و افزوده: این میزان در مدت زمان مشابه دوره دراز مدت چهار میلیارد و 979 میلیون مترمكعب و در سال آبی 91 - 90 (سال آبی گذشته)، حدود سه میلیارد و 751 میلیون مترمكعب بوده است.
وی درخصوص میزان آب رهاسازی شده برای دریاچه اورمیه، نیز گفت: حجم كل آب رهاسازی شده برای مصارف زیست محیطی پایین دست و دریاچه اورمیه در سال آبی 91 - 90 حدود دو میلیارد مترمکعب بوده است. از مهرماه سال 91 تا پایان خردادماه سال جاری نیز حدود 275 میلیون مترمكعب آب از رودخانه های منتهی به دریاچه اورمیه، برای دریاچه اورمیه و تالاب های اقماری رهاسازی شده است. حجم آب تحویلی از سد حسنلو برای احیای تالاب سولدوز در سال آبی 91 - 90 (سال آبی گذشته) را 11.3 میلیون ‌مترمکعب و در سال آبی 92 - 91 (سال آبی كنونی) تا پایان خردادماه سال جاری را 23.98 میلیون ‌مترمکعب عنوان كرده و خبر از برداشت مقداری از آبهای رهاسازی شده از سدها پیش از ورود به دریاچه اورمیه را نیز خبر داده است.
آیا امکان افزایش 90 کیلومتری وسعت دریاچه اورمیه طی 8 روز وجود دارد که وزارت نیرو و سایت رسمی دولت ایران از افزایش 90 کیلومتری وسعت دریاچه اورمیه پس از تنها 8 روز از اعلام خبر کاهش 51% حجم جریان های سطحی در حوضه آبخیز دریاچه اورمیه را در سال آبی جاری منتشر نموده اند خبر داده اند. در عین حال آقای محمد درویش فعال محیط زیست نیز در همین رابطه خبری را در وبلاگ شخصی شان (3) منتشر نموده و ایشان نیز طی مقاله ای به وضعیت دریاچه اورمیه و آمارهای متعدد و متناقض موجود و ارائه شده پرداخته اند، آقای درویش در قسمتی از مقاله می نویسند:
"نگارنده در تاریخ 23 مرداد 1392 کوشید تا از طریق دوستان مورد اعتمادی که در سازمان آب منطقه‌ای استان آذربایجان شرقی و اداره کل محیط زیست آن استان دارد، آخرین تغییرات سطح تراز آب دریاچه را جویا شود که به رقم‌های زیر دست یافتم تا شگفتی‌ام کامل شود: هم‌اکنون سطح تراز آب دریاچه در ارتفاع 1270.06 متر است که 81 سانتی‌متر کمتر از گزارش اخیر وزارت نیرو است. همچنین، مساحت دریاچه به 3375.7 کیلومتر مربع رسیده است که بیش از 10 هزار هکتار کمتر از رقم مورد ادعای وزارت نیروست. حجم آب موجود در دریاچه اورمیه هم به 11.74 میلیارد مترمکعب کاهش یافته است، درصورتی که وزارت نیرو این رقم را 12.60 میلیارد مترمکعب اعلام کرده است که 860 میلیون مترمکعب بیشتر از واقعیت امروز دریاچه است!" 
تمامی آمارهای ارائه شده توسط دولت ایران و زیرمجموعه هایش نشان از بی توجهی و عدم وجود برنامه ای مدون برای احیاء دریاچه اورمیه می باشد، به نظر بسیاری از کارشناسان بی طرف جهانی و منطقه ای مهمترین علت خشکاندن دریاچه اورمیه سدسازی های بی حساب و کتاب دولت ایران در آزربایجان جنوبی برای توسعه کشاورزی که بنا به آمارهای دولتی نه تنها توسعه کشاورزی در منطقه صرفه اقتصادی نداشته بلکه سبب هدر رفتن آب و وارد ساخت ضربات مهلک به تالابهای منطقه گردیده است.    
منابع:
1- http://tinyurl.com/lpmpsuh
2- http://tinyurl.com/mx9azdx 
3- http://tinyurl.com/mpouzls

۱۳۹۲/۰۵/۲۹

کاهش 22 سانتی متری سطح تراز آب دریاچه اورمیه نسبت به سال گذشته

علارغم اینکه روزی نیست مدیای دولت ایران خبری غیرعلمی و غیرموثق در رابطه با وضعیت دریاچه اورمیه را منتشر نکند بعضاً تناقض مابین آمارهای دولتی ارائه شده خود اصل قضیه و رویکرد دولت ایران را در مسئله دریاچه اورمیه روشن می سازد. در حالیکه سایت رسمی دولت (1) در تاریخ 22 مرداد 1392 خبری مبتنی بر افزایش 24 سانتی متری سطح تراز آب دریاچه اورمیه را نسبت به سال گذشته منتشر نموده این در حالی می باشد که تنها چند روز قبل از این خبر در تاریخ 19 خرداد 1392 معاون طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست آزربایجان غربی طی مصاحبه ای که با سایت دولتی فارس نیوز (2) داشته از کاهش 22 سانتی متری سطح تراز آبی دریاچه اورمیه در مقایسه با سال پیش خبر داده است. حال سوال اینجاست علت تعدد این آمارهای متناقض چیست؟ آیا هدف بازی با اعداد مشغول نمودن اذهان عمومی جامعه ترک با خرید وقت می باشد؟ متاسفانه آقای حمید رعناقد نیز به علل خشکانیدن دریاچه اورمیه که به نظر بسیاری از کارشناسان بی طرف میحط زیست منطقه ای و جهانی سدسازی های دولت ایران بوده نپرداخته است.        
حمید رعناقد امروز در گفت‌و‌گو با خبرنگار فارس در اورمیه اظهار داشته است: سطح تراز آب دریاچه اورمیه در حال حاضر 84/1270 تراز سطح دریا‌های آزاد است که در مقایسه با میزان حداکثر آن در سال 1374 که 1278 متر بوده حدود هفت متر پایین‌تر است. این وضعیت سبب شده است که بسیاری از قسمت‌های دریاچه اورمیه خشک شده و از مساحت آبی آن کاسته شده است.
معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت از محیط زیست آزربایجان غربی در عین حال میزان اراضی خشک شده دریاچه اورمیه را حدود 70 درصد سطح دریاچه اورمیه اعلام نموده است. وی با بیان اینکه دریاچه اورمیه با مساحت 570 هزار هکتار از جمع پارک‌های ملی کشور است، سطح تراز آب دریاچه اورمیه در مقایسه با سال گذشته 22 سانتی‌متر پایین است.
رعناقد ضمن اظهار تأسف از کاهش ارتفاع دریاچه اورمیه ، تصریح کرده که میزان نزولات جوی نسبت به پیش‌بینی صورت گرفته کم بود همچنین افزایش دمای هوا یکی از عوامل دخیل در افزایش میزان تبخیر بود به طوری که همه این عوامل دست به هم داد تا سطح آب دریاچه کاهش پیدا کند. حداقل 70 درصد از مساحت آبی دریاچه اورمیه کاسته شده و کلیه جزایر از طریق خشکی به هم ارتباط یافته‌اند و ارزش اکولوژیکی جزایر 9 گانه که قبلا" محل تخم گذاری انواع پرندگان از جمله فلامینگو و پلیکان بوده کاهش یافته است.
منابع:
1- http://www.dolat.ir/NSite/FullStory/News/?Serv=8&Id=229830
2-  http://khabarfarsi.com/ext/5889893

۱۳۹۲/۰۵/۲۷

انتقال آب آراز دردی از دریاچه اورمیه دوا نمی کند / انتقال آب آراز برای مصارف کشاورزی

هر روز که می گذرد کارشناسان متعددی از عدم فایده انتقال آب آراز به دریاچه اورمیه خبر می دهند، در جدیدترین این سلسله نظرها معاون محیط طبیعی سازمان میحط زیست از عدم تاثیر انتقال آب آراز به دریاچه اورمیه خبر داده است، البته آقای علی کیخا از علت خشک شدن دریاچه اورمیه سخنی به میان نیاورده ولی بسیاری از کارشناسان بی طرف محیط زیست مهمترین علت خشک شدن دریاچه اورمیه را سدسازی های دولت ایران در آزربایجان جنوبی معرفی می نمایند. نکته قابل تامل دیگر در صورت حتی تحقق انتقال آب آراز (ارس) به دریاچه اورمیه بنا به مصاحبه مدیرعامل شرکت آب منطقه‌ای آزربایجان‌شرقی با خبرگزاری دولتی مهر انتقال آب آراز نه برای احیاء دریاچه اورمیه بلکه برای توسعه کشاورزی در منطقه صورت می پذیرد.    
معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست با بیان اینکه اگر مسئولان خطر ریزگردهای نمکی را جدی گرفته باشند باید هرچه سریعتر فکری برای ساماندهی آبراهه ها و جاده میان گذر دریاچه اورمیه کنند گفت: تمام آبی که از آراز قرار است به اورمیه منتقل شود 270 میلیون متر مکعب است که دردی از این دریاچه دوا نمی کند.
احمد علی کیخا در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان این مطلب افزود: در سالهای اول انقلاب میزان تولید محصولات کشاورزی در حوزه دریاچه اورمیه 2.5 میلیون تن با نیاز آبی برابر 1.5 میلیارد متر مکعب در سال بود این درحالی است که در حال حاضر در این حوزه 10 میلیون تن محصول کشاورزی با تقاضای آبی معادل 5 میلیارد متر مکعب در سال تولید می شود.
به گفته وی، یعنی در واقع تقاضای آبی محصولات کشاورزی حوزه دریاچه اورمیه در 30 سال اخیر 3.5 میلیارد متر مکعب افزایش یافته و نیاز آبی دریاچه اورمیه برای جلوگیری از خشک شدن و در حقیقت حقابه مورد توافق با وزارت نیرو برای احیا این دریاچه سالانه معادل 3.1 میلیارد متر مکعب است.
کیخا اظهار داشت: این افزاش نیاز آبی محصولات کشاورزی دقیقاً از حقابه دریاچه اورمیه گرفته شده و در حالیکه مسئولان مدام از افزایش تولید محصولات کشاورزی دم می زنند هرگز از خود نپرسیده اند که این افزایش محصول به چه قیمتی به دست آمده است.
به اعتقاد معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست خشک شدن و نابودی دریاچه اورمیه تنها یکی از هزینه هایی است که افزایش غیر اصولی محصولات کشاورزی این حوزه به بار آورده و اگر تبعات ناشی از این خشک شدن مانند هجوم ریزگردهای نمکی به تمام استانهای همجوار آزربایجان و حتی دیگر استانها در دراز مدت و اثری که این ریزگردها بر سلامت مردم می گذارند در نظرگرفته شود خواهیم دید افزایش محصولات کشاورزی این حوزه نه تنها اتفاق خوبی نبوده که یکی از پر هزینه ترین دستاورد های کشور است.
وی تصریح کرد: اما در حال حاضر که تنها یک سوم از مساحت دریاچه اورمیه باقی مانده هنوز هم با اقداماتی می توان جلوی نابودی و خشک شدن کامل این دریاچه ارزشمند را گرفت که مهمترین و عملی ترین این راهکارها لایروبی مسیر ها و آبراهه های منتهی به مرکز دریاچه اورمیه است چرا که به دلیل اینکه این راه آبراهه ها را رسوب گرفته همان اندک آبی که گاهاً به سمت دریاچه اورمیه هدایت می شود هرگز به مرکز آن نمی رسد و اغلب تبخیر شده از بین می رود.
به اعتقاد کیخا، ساماندهی جاده ای که در وسط بستر این دریاچه احداث شده و مانع ارتباط آب در طرفین دریاچه اورمیه می شود یکی دیگر از راهکار های عملیاتی است که هر چه سریعتر باید نسبت به آن تصمیم گیری شود.
وی در پاسخ به اینکه منظور شما این است که برای نجات دریاچه اورمیه باید این جاده تخریب شود افزود: از نظر زیست محیطی هر گونه دستکاری در بستر تالاب ها و دریاچه ها از قبیل جاده و اسکله مضر است اما تصمیم گیری برای این جاده به عهده ما نیست و مسئولان باید با در نظر گرفتن جوانب مختلف و تبعاتی که خشک شدن دریاچه دارد به هر حال تصمیم درستی برای ساماندهی این وضعیت بگیرند.
معاون محیط طبیعی سازمان محیط زیست اظهار داشت: ازدیگر راهکارهای کم هزینه و عملیاتی کاهش سطح زیر کشت محصولات کشاورزی، افزایش راندمان ابیاری این محصولات و تغییر الگوی کشت در این حوزه است که اگر سرنوشت دریاچه اورمیه و مردم برای مسئولان مهم باشد و اگر خطر ریزگرد های نمکی را جدی گرفته باشند حتماً در دستور کار قرار خواهند داد.
کیخا در پاسخ به اینکه اما مدیرکل محیط زیست آزربایجان بارورسازی ابرها را سریعترین راهکار برای نجات دریاچه اورمیه عنوان کرده اظهار داشت: بارور کردن ابرها هم یک راه حل است اما بسیار پر هزینه.
وی در پاسخ به اینکه مسئولان و نمایندگان اورمیه معتقدند آب آراز هرگز به دریاچه اورمیه نمی رسد و آبی که از آراز به ارومیه منتقل می شود باز هم در بخش کشاورزی مصرف می شود گفت: به نظر من انتقال آب بین حوزه ای آخرین آلترناتیوی است که باید برای نجات دریاچه اورمیه در نظر گرفته شود زیرا ضمن اینکه بسیار زمان بر و پر هزینه است، مبداً را هم در دراز مدت با چالش مواجه می‌کند و تا عملیاتی شود دیگر چیزی از دریاچه باقی نمی ماند، گذشته از آن کل آبی که قرار است از آراز به اورمیه منتقل شود 270 میلیون متر مکعب است که حتی اگر تمام ان هم به دریاچه اورمیه برسد دردی از ان دوا نمی کند.
مدیر عامل شرکت آب منطقه ای آزربایجان شرقی در مصاحبه ای که با سایت دولتی مهر به کد خبری 2116871  داشته نیز از انتقال آب آراز برای مصارف کشاورزی خبر داده است. بر اساس گفته های ایشان آب رودخانه آراز مستقیم وارد دریاچه اورمیه نمی شود و بر خلاف تصور اكثر مردم انتقال آب آراز به شرق و شمال شرق دریاچه اورمیه به منظور ورود مستقیم آب شیرین به دریاچه اورمیه نیست بلکه  این آب برای مصارف کشاورزی و دیگر مصارف مورد استفاده قرار خواهد گرفت و مازاد مصرف کشاورزی و صنعتی به صورت مستقیم به دریاچه اورمیه منتقل می شود.
منبع خبر:
http://tinyurl.com/lua7ssc

سال‌هاست که هیچ آرتمیایی از دریاچه اورمیه برداشت نمی‌شود

عدم برداشت و منقرض شدن آرتمیا (نام علمی: Artemia urmiana) در دریاچه اورمیه مهمترین نشانه برای اتمام زمان برای احیاء دریاچه اورمیه و شروع مهاجرت اجباری قرن می باشد. متاسفانه دولت جدید ایران نیز که در سفرهای تبلیغاتیش به شهر اورمیه اولین پرونده کاری دولت را احیاء دریاچه اورمیه مطرح ساخته بوده تاکنون کوچکترین عمل که نه سخنی در این مورد بیان ننموده و به احتمال بسیار زیاد به مانند دول قبلی در قبال احیاء دریاچه اورمیه رفتار خواهد نمود.   
 رییس مرکز تحقیقات آرتمیای ایران با بیان این که آرتمیا می‌توانست منبع درآمدزا و اشتغال‌زای خوبی برای کشور باشد،(آرتمیا سخت پوستی است که در صنایع پرورش میگو و ماهی مورد استفاده قرار می‌گیرد) اظهار داشت: سال‌هاست که هیچ آرتمیایی از دریاچه اورمیه برداشت نمی‌شود.
علی محسن‌پور افزود: در زمان شکوفایی دریاچه اورمیه، به مدت دو سال توسط شرکت‌های خارجی برداشت شد که پس از آن به دلیل آغاز کم آبی، این روند متوقف شد.
وی تصریح کرد: در حال حاضر که شوری آب دریاچه اورمیه به حد فوق اشباع رسیده است، زاد و ولد این گونه جانوری متوقف شده و اکنون هیچ آرتمیای زنده‌ای در آب وجود ندارد.
رییس مرکز تحقیقات آرتمیای کشور در عین حال با بیان اینکه آرتمیا به سختی منقرض می‌شود، اظهار کرد: آرتمیا اورمیانا، گونه‌ای منحصر به فرد است. تخم این گونه با چسبیدن به کریستال‌های نمک در کف دریاچه ارومیه یافت می‌شود و در شرایطی که میزان غلظت آب به حد عادی رسید به حیات خود ادامه می‌دهد.
وی ادامه داد: تراکم آرتمیا در زمان اوج پرآبی دریاچه اورمیه یعنی سال‌های 74 و 75، به میزان 11 و 96 صدم گرم بر متر مکعب و تولید سالانه توده زنده آرتمیا حدود 300 تا 400 هزار تن بوده است.
محسن پور خاطرنشان کرد: به‌منظور حفظ ذخایر این موجود زنده بانک ژن ایجاد شده است. در این بانک ژن تقریبا تمام نمونه‌های داخلی به همراه چند نمونه جمع‌آوری شده از کشورهای اطراف نگهداری می‌شود.