مدیریت سازه اى و تاثیر آن بر دانش بومى آب و تخریب سرزمین
نویسنده: فاطمه ظفرنژاد
منبع:
ماهنامه تخصصی بازار کشاورزی – سال چهارم – شماره 52
پیش گفتار
بیش از هزاران سال است كه مردمان ایران كشاورزى را در این سرزمین آغاز كرده اند و در این راستا با دشوارى هاى گوناگون طبیعى كنار آمده اند، سال هاى ترسالى را با پیامدهاى سیل و طغیان رودها و سال هاى خشكسالى را با كاهش آب و كمبودهاى آن گذرانده و پایدارى را آزموده اند. كشاورزى و كشاورزى آبى نخستین بار در این سرزمین پهناور آزموده شد (1). ساخت آبراهه ها، بندها و قنات ها براى تامین آب آبیارى و افزایش تولید كشاورزى را، كشاورزان این سرزمین آغاز كردند و به سایر مردم جهان آموختند؟!.
دانش بومى مدیریت آب در ایران، دانشى پر اندیشه و ژرف، سازگار با محیط و بدون پیامدهاى تخریب سرزمین و نابودى بوم سازگان هاى گونه گون خشكى و آبى، بدون اثرات منفى بر كاربرى هاى جنگل و مرتع، بدون تخریب و تحلیل پیكره هاى آبى و رودخانه ها و بدون پیامدهایى مانند زهدار كردن زمین هاى كشاورزى در دشت ها و خشكاندن سفره هاى زیرزمینى در دشت ها و سیلابدشت ها بوده است. ترسالى و خشكسالى بخشى از الگوى طبیعى بارش در همه دنیا است. اصلا طبیعت و الگوى بارندگى در هیچ كجاى كره زمین بدون كم و زیادهاى مربوط به بارندگى هاى سالانه قابل تصور نبوده و نیست. هرنقطة دنیا به نسبت خود ترسالى و خشكسالى را تجربه مى كند. منطقه جغرافیائی ایران نیز هزاران سال است كه با ترسالى و خشكسالى روبروست اما هرگز دریاچه اورمیه با چنین تغییر هولناكى كه مى رود به تخریب كامل این بوم سامانه ها و همه زیستگاه ها و گونه هاى آن بیانجامد، روبرو نبوده است. هرگز جنگل هاى هیركان به سطح تخریب كامل نرسیده بودند. بیابانزایى تنها به فعالیت هاى مخرب انسان ها باز مى گردد و نه به ترسالى و خشكسالى.
بیابان زایى (Desertification) در ماده یك پیمان بیابانزایى به تخریب سرزمین تعبیر شده و تخریب سرزمین (Land Degradation) به كاهش یا از دست رفتن توان تولید زیست شناسى یا اقتصادى و كاربرى اراضى اتلاق شده است. تغییر كاربرى اراضى نیز پیامدهاى بسیار نامطلوبى چون فرسایش خاك، از دست رفتن ویژگى هاى كالبدى، شیمیایى و زیست شناسى یا اقتصادى خاك، و نابودى پوشش گیاهى طبیعى را به دنبال دارد. سدسازى به عكس آنچه به نظر مى رسد از عوامل مهم تغییر كاربرى اراضى و در نتیجه تخریب سرزمین و بیابان زایى بشمار مى رود. مدیریت آب كشور در 50 ساله گذشته یكسره متكى بر رویكرد سازه اى و سدسازى بدون بررسى هاى واقعى و ژرف نگرى هاى لازم بوده است. این رویكرد سازه اى در مدیریت آب كمك زیادى به تغییر كاربرى ها، و بیابانزایى كرده است. ما در بخش آب، با تمركز بر مدیریت عرضه و گزینش الگوی مدیریت با رویكرد سازه ای، سیمای ناپایداری برای آبخیزها، رودها، سیلابدشت ها، پیكره های آبی و تالاب ها ترسیم كرده ایم. «مدیریت آب= سدسازى » نگرشی است كه از پیمانكاران و مشاوران بخش آب به همه جا سرایت كرده و ناپایداری و تخصیص ناموثر منابع را در پی داشته است.
در این نوشتار، نخست دانش بومى مردمان ایران در بهره بردارى از منابع آب را این سرزمین ابداع شد.(2) بیش از سه هزار سال است كه قنات ها در ایران ساخته شده و براى هدایت آب سفره هاى زیرزمینى از دامنه هاى كوهستانى پرآب تا دشت هاى كم آب یا بى آب پائین دست بكار گرفته شده اند. با آنكه ورود فن آورى هاى نسنجیده (3) (Careless Technology) و ناپایدار آسیب زیادى به قنات ها وارد كرده است اما هنوز 31000 قنات در سراسر كشور وجود دارد كه سالانه 9 میلیارد مترمكعب آب، یا 15 درصد كل برداشت از سطح سفره هاى زیرزمینى كشور را براى كشاورزى و شرب تامین مى كنند.
قنات، آبراهه یا راهرویى زیرزمینى همسو با درختان منطقه هم مهم است و همچنین وجود رودخانه در محل به تشخیص مناسب بودن جاى گمانه كمك مى كند(4) قنات بدون كاربرد نیرو یا سوخت، آب را از مخزن زیرزمینى یا پیشكار (آخرین جبهه اى كه در قسمت انتهایى قنات و در لایه آبدار قرار دارد و پس از حفارى بنام ترون قنات نامیده مى شود)(5) از زیرزمین به سطح زمین یا مظهر قنات مى رساند. قنات از بابت بى نیازى به نیرو و سوخت داراى صرفه اقتصادى است. از دیدگاه آلودگى محیط نیز یك فن آورى پیشرو بشمار مى رود چون هرگونه كاربرد سوخت و نیرو (فسیلى، برقابى، برق نیروگاهاى حرارتى و...) متضمن آلودگى محیط است و نیز نیروگاه هاى خورشیدى نیز با همه مزیت هاى خود نسبت به دیگر نیروگاه ها باز هم در مقایسه با جایگزینى كه آنرا بكار نگیرد كمتر پایدار بشمار مى رود. از سوى دیگر یك برترى بزرگ قنات به سایر روش هاى تامین آب آن است كه قنات تا جایى از منبع آب زیرزمینى برداشت مى كند كه سطح سفره پائین نیفتد. در حقیقت قنات تا مرز «نرخ پایدارى Sustainable yield » آبخوان از آن برداشت مى كند از این رو پیامدهاى ناخوشایند تهى شدن یا افت سفره و نیز پیامد خطرناك و مخرب افت سطح زمین را درپى ندارد.
قنات، فن آورى بومى پایدار و درخشان بیش از سه هزار ساله مردمان منطقه جغرافیائی ایران است كه از مدیریت سازه اى آبخیزها، سدسازى، حفر بى رویه چاه هاى ناپایدار آسیب رسان به محیط، و هجوم فن آورى هاى نسنجیده بویژه از گونه هاى وارداتى آن آسیب زیادى را متحمل شده است. سدهاى بار نیشابور و نهرین طبس بر روى منبع قنات هایى فعال و پایدار ساخته شدند تا همان اراضى را آبیارى كنند كه قنات ها بخوبى از صدها و شاید هزاران سال پیش به انجام مى رساندند. با این تفاوت كه سدها بویژه در اقلیم گرم و خشك میزان زیادى از آب را در برابر آفتاب قرار مى دهند كه تفاوت میزان تبخیر سطحى از مخزن سد با مخزن زیرزمینى بسیار زیاد است. همین مساله سبب مى شود كه زمین هاى كمترى به آب دسترسى پیدا كنند. سدهاى ماشكید، سورك و بسیارى دیگر سدها در كشور ساخته شده اند یا مى شوند كه همان كار قنات را منتها با پیامدهاى زیست محیطى زیاد و ایجاد ناپایدارى و تخریب سرزمین انجام دهند. از همه اینها گذشته هزینه هاى بسیار سنگین ساخت سد كه از بالاترین ارقام در بودجه هاى اجرایى كشور است، آنرا در برابر قنات به گزینه اى بسیار غیراقتصادى و زیان بار بدل مى سازد. قنات ها به دست مردم و به تصمیم مردم ساخته، اجرا و بهره بردارى و نگهدارى مى شوند. سدها بدست شركت هاى منتفع در سدسازى، بدون مشاركت مردم و بدون هرگونه نظرپرسى از جوامع محلى ساخته مى شوند. سدها حقابه و حق معیشت جوامع بومى گوناگونى را نادیده مى گیرند. از جوامع محلى درون خود مخزن (روستاهاى زیادى كه زیر آب مى روند)، حقابه بران دشت ها و سیلابدشت هاى پائین دست، و جوامع متكى به دهانه ها و چاهه رودخانه ها sink، تا عشایرى كه براى دسترسى به مراتع سنتى خود دچار مشكلات بسیار زیاد مى شوند. بسیارى از قنات هاى فعال كشور درپى اعمال مدیریت سازه اى و ساخت و ساز سدها در آبخیزها دچار كم آبى شده یا ویران شده اند.
جا دارد كه براى تك تك قنات هاى كشور (چه فعال و چه تخریب شده) بررسى هاى تك نگارى و مطالعات مستند علمى انجام شود. این كار چه از بابت كارآمدى قنات ها در تولید كشاورزى، همچنین از بابت سازگارى آنها با محیط زیست و نداشتن پیامدهاى منفى بر آبخوان ها، نیز از بابت اهمیت نقش آنها بعنوان میراث فرهنگى ارزشمند مردمان منطقه جغرافیائی ایران، و البته از بابت اقتصادى بودن آنها و ساخت و نگهدارى و بهره بردارى شدن آنها بدست خود مردم ضرورت تام و تمام دارد كه متاسفانه بگونه سامانمند و موثر تا اكنون انجام نشده است. جا دارد كه در بازبینى مدیریت آب كشور نقش مستقل و پربار قنات ها به عنوان فن آورى پایدار تامین آب بار دیگر وارسى شود و با برداشتن همه موانع، قنات هاى ویران شده بازسازى و آثار مخرب مدیریت سازه اى ناپایدار از آنها زدوده شود.
2 – 2- آب بندان
دیگر روش بومى تامین آب كشاورزى در جغرافیای ایران، آب بندان ها هستند كه بویژه در شمال كشور بگونه گسترده براى نگهدارى از آب باران در فصل سرد احداث شده اند. آب بندان هاى بومى ایران از گروه روش هاى موسوم به« دروى باران یا گردآورى باران» «Rain Harvesting »هستند. آب بندان هاى استان هاى گلستان، مازندران، گیلان از نمونه هاى بسیار كارآمد و پرصرفه تامین آب براى كشت برنج بشمار مى روند كه در جاهایى با تراز پست تر و نیز با اراضى غالبا زهدار یا نامناسب، با كشیدن دیواره كوتاه به دور آن منطقه كه از چند ده تا چند صد هكتار را مى تواند زیرپوشش قرار دهد ساخته مى شوند. درحقیقت زمینى گاه نه چندان مناسب براى كشت، بوسیله خود كشاورزان به گردآورى باران فصل زمستان و بهار اختصاص داده مى شود تا در كاشت و داشت برنج بكار گرفته شود. آب بندان هاى دامنه هاى شمالى البرز چنان با محیط هماهنگ اند كه به محل زمستان گذرانى پرندگان مهاجر بدل مى شوند و از این بابت تنوع زیستگاه ها و گونه هاى گیاهى و جانورى منطقه را غنى تر مى كنند. آب بندان ها بدون پیامد منفى بر محیط و بدون آثار تخریبى بر سرزمین هستند. گویى كه خود طبیعت آنها را ساخته است.
آب بندان هاى پائین دست حوضه رودخانه تجن و منطقه سارى، از دیرباز كار تامین آب شالیزارهاى برنج را بخوبى انجام مى دادند. نگارنده در جریان بررسى هاى تطبیقى سد تجن مازندران و پس از مطالعه گزارشات و مستندات این طرح دریافت كه اساسا در زیردست این سد زمین دیم یا بى آبى وجود نداشت كه براى آن لازم باشد سدى آنهم تا این اندازه پرهزینه ساخته شود. نزدیك به 4 هزار هكتار آب بندان هاى موجود در پائین دست آبخیز تجن، به شیوه اى كارآمد و پایدار و بدون دخالت دولت بدست مردم ساخته شده بودند و بدست خود كشاورزان شالیكار منطقه بهره بردارى و نگهدارى مى شدند. همكارى و همیارى جامعه بومى منطقه در اداره این آب بندان ها نمونه اى از مشاركت سالم و سازنده مردم و كشاورزان در مدیریت آب این حوضه آبخیز بود. اهمیت این آب بندان ها در منطقه تا آنجا بود كه حفظ آنها از سوى كارشناسان بین المللى الزامى اعلام شد در نتیجه تنها نقطه اتكاى بسیار ضعیف اجراى طرح كه همانا خشكاندن این آب بندان ها و تبدیل 4 هزار هكتار اراضى آنها به شالیكارى بود نیز از میان رفت. سد تجن ساخته شد تا با هزینه گزاف و بدون هیچ درآمد اقتصادى، اثراتى بد بر جوامع ساكن مخزن سد و آواره كردن آنها، اثر منفى بر معیشت جوامع ماهیگیر و جوامع متكى به گردشگرى و نیز پیامدهاى ناگوار بر دهانه زیباى رود تجن در دریاى خزر و تخریب این بوم سامانه فعال و غنى، و نیز خشكاندن رودخانه در پایین دست (با تحمیل منظره زشت یك فاضلاب پر از آلودگى و پر از زباله بجاى جریان سالم رود زیباى تجن، به شهر سارى) و نیز خشكاندن دهانه غنى تجن در دریا را در پى داشته باشد. دو آب بندان آچاك سر و بابلسر همانند دیگر آب بندان هاى مازندران، فعالانه و بدون پیامدهاى ناگوار بر محیط و جوامع محلى، و بدون دخالت دولت، بدست جوامع محلى بهره بردارى و نگهدارى مى شدند و براى شالیزارهاى حوضه آبخیز بابلرود آب تامین مى كردند. در مرداد ماه بسیار خشك سال 1387 نگارنده در پایین دست حوضه آبخیز بابلرود به شالیزارهایى برخورد كه بخوبى و به شیوه اى كارآمد از آب بندان ها بهره مند و بدون مشكل خاصى آبیارى مى شدند. در حقیقت سد البرز روى سرشاخه هاى بابلرود كه در آن تاریخ به مراحل پایانى ساخت خود نزدیك مى شد نیز هیچ زمین بدون آبى را در پرونده خود نداشت. آغاز آبگیرى این سد پس از تابستان 87 بود. اما درباره سد البرز مى توان گفت كه در حقیقت كشاورزان، دامداران مخزن، ماهیگیران، قایقرانان و مغازه داران دهانه بابلسر كه فاقد ابزار سیاسی برای شكایت هستند، بزرگ ترین بازندگان و پیمانكاران سد و مشاور توجیه گر آنان بزرگ ترین برندگان هستند. می بینیم كه نادیده گرفتن اصول توسعه پایدار در سدسازی و در سایه تمركز بر مدیریت سازه ای عرضه آب به جای مدیریت تقاضای آن، به هدر رفت منابع مالی اقتصادی و نیز منابع طبیعی و محیط زیست می انجامد و اثرات اجتماعی جبران ناپذیر دربردارد (6). نبود مطالعات جامع حوضه هاى آبخیز و انجام نشدن مطالعات نیازسنجى در آبخیزها سبب شده است كه پیش از آنكه نیاز مستند و مستدلى براى ساخت یك سد وجود داشته باشد و همچنین پیش از آنكه سایر گزینه هاى ممكن تامین بدون سد، بررسى شود ساخت سدها آغاز گردد. نقشه هاى ماهواره اى نیز مى توانند نشان دهند كه 54000 هكتار زمین كشاورزى ادعا شده مشاور و پیمانكار و ناظر سد، یعنى حد فاصل بین رودخانه هاى بابل، تالار، سیاهرود بدون وجود این سد پرهزینه نیز آبى هستند و كاربرى پر نیازترین محصولات كشاورزى مانند برنج براى آنها ثبت شده است(7).
تاكنون مطالعاتى در خور درباره آب بندان هاى ایران به مثابه سامانه هایى بسیار كارآمد و سازگار با محیط و بدون پیامدهاى ناخوشایند بر محیط زیست، انجام نشده است. جا دارد كه براى تك تك آب بندان هاى كشور نیز بررسى هاى تك نگارى و مطالعات مستند علمى انجام شود. آب بندان ها نیز همانند قنات ها نمادى از دانش بومى درخشان مردمان منطقه جغرافیائی ایران در زمینه مدیریت آب و آبخیزها با ویژگى هاى درخشانى چون سازگارى با محیط زیست و نداشتن پیامدهاى منفى بر رودخانه ها، دهانه ها، جنگل ها، و سایر اثرات تخریب سرزمین، اهمیت از بابت میراث فرهنگى و نیز طبیعى، اقتصادى بودن و بالاخره ساخت و نگهدارى و بهره بردارى آنها بدست خود مردم هستند. انجام پژوهش و تك نگارى آب بندان هاى كشور نیز امرى ضرورى است كه متاسفانه بگونه سامانمند و موثر تا اكنون انجام نشده است. همچنین در بازبینى مدیریت آب كشور ضرورى است كه آب بندان هاى كشور احیا شوند و با رفع موانع ایجاد شده در كاربرد آنها نقشى درخور به آنها واگذار شود.
3- مدیریت سازه اى- دولتى منابع آب به شیوه نابومى
پس از كودتاى 28 مرداد 1332 ، در پى ورود شركت هاى امریكایى و اروپایى، تقلید نسنجیده از ساخت سدها بروش امریكایى و بعنوان نمادى از توسعه آغاز شد. سامانه دانش كشور از دو دهه پیش از آن با كوچك شمردن و دورشدن از دانش بومى، به راه اندازى مدیریت با رویكرد ساخت و ساز كمك كرد. نقش كودتاى اسفند 1299 در كوچك شمارىِ دانش ملى و بومى پررنگ است.
مدیریت منابع آب از اواخر دهه 20 رویكرد دولتى شدن را آغاز كرد. نهادهاى دولتى چون بنگاه مستقل آبیارى پدیدار شدند كه رویكرد عمومى آنها گسترش دولت حجیم و دخالت دادن دولت در همه عرصه هاى تولید و حیات كشور به شیوه مدرنیزاسیون اروپایى- امریكایى بود. گسترشى كه گام به گام كاركردهاى طبیعى و متكى بر شناخت هزاران ساله سرزمین را از جوامع مى گیرد. شركت هاى آب منطقه اى به تقلید از سازمان آب دره تِنِسى و . . . تشكیل شدند. این شركتها با جذب بودجه دولتى (بنام بودجه عمرانى) به ساخت و سازه هاى نسنجیده و ژرف اندیشى نشده با تقلید كور از الگوهاى نابومى پرداختند. آنها مو به مو همان روش كار شركتهاى با مدیریت دولتى و با رویكرد سازه اى امریكایى را بدون هیچ گونه تطبیق و هماهنگى آن با یافته هاى پرارزش دانش بومى آب در ایران آغاز كردند.
متاسفانه این توهم و تقلید پس از انقلاب بهمن 1357 نیز در بسیارى از عرصه هاى كشور، چه در آب و منابع طبیعى و چه در الگوهاى راه سازى و شهرسازى و معمارى برجاى ماند. الگوى توسعه نابومى و ناپایدار تغییر نیافت گرچه شركت هاى بیگانه از كشور رانده شدند. شركت هاى خودى بدون ژرف اندیشى و با آهنگى تندتر به ایفاى همان نقش پرداختند. این روند با مسائل مالى گره مى خورد و نادرستى تضییع حقوق پرپیامد جوامع بومى از چشم فن سالاران و دیوانسالاران پوشیده مى ماند. و به سبب دولتى بودن، آنان خود را ملزم به هیچ پاسخگویى نمى بینند. گفتنى آنكه بیش از 4 دهه است كه اثرات و پیامدهاى الگوى یادشده در سراسر جهان پدیدار شده است و خود كشورهاى مرجع از آن فاصله گرفته اند اما مدیریت دولتى سازه اى در وزارتخانه هاى گوناگون و پشتیبانان آنها در دستگاه هاى قانونگذارى و قضا به پیروى از این الگوى نادرست ادامه مى دهند.
در 50 سال گذشته 1271 سد معرفى كرده ایم، 588 سد ساخته ایم، 137 سد در دست ساخت داریم. نیز 546 سد در دست مطالعه داریم تا در غفلت ملى دیگرى آنها را هم وارد جرگه ساخت كنیم. در ادامه نوشتار به پیامدهاى این زیاده روى زیانبار مى پردازیم.
3 – 1 - سدسازى بشیوه نابومى و تضییع حقابه جوامع بومى آبخیزها
سد كرج نخستین سد ساخته شده در كشور پس از 5 سده بود كه بدست شركت هاى بین المللى و بدون توجه به دانش و تجربه بومى ایران ساخته شد. سد كرج با ظرفیت تنظیم 435 میلیون مترمكعب نخستین نمونه اى بود كه حقابه سنتى كرج، شهریار و دیگر دشت هاى پایین دست این رودخانه را نادیده گرفت و آنرا براى مصارف شهرى تهران اختصاص داد. این كار بدون هیچ گونه ژرف نگرى چه در زمینه مسائل اجتماعى حقابه بران و چه در زمینه پیامدهاى ناسازگار واگذارى این همه آب به شهرى كه 500 قنات زنده و فعال داشت، انجام شد. در پى آن سدهاى زیادى در سراسر كشور مطرح شد و ساخت گاه آنها بدون ژرف نگرى به محل آمد و شد شركت هاى مجرى، مشاور و پیمانكار سدساز تبدیل گردید. سدهاى لار (با ظرفیت تنظیم 418 میلیون مترمكعب) و لتیان ( با ظرفیت 290 میلیون مترمكعب) نیز براى انحراف حقابه سنتى رودخانه هاى لار و جاجرود و تخصیص آن به شهر تهران بدون توجه به حقابه جوامع بومى و كشاورزان و دامداران پائین دست ساخته شدند.
سد دز با هدف آبیارى 80 هزار هكتار اراضى در پائین دست ساخته شد. گذشته از كشاورزان و روستائیانى كه در مخزن آن زمین شان غصب شد، 16 هزار هكتار از اراضى پایین دست نیز به دوستان پهلوى دوم یعنى شركت هاى كشت و تجارت براى كشت محصولات غیربومى مانند مارچوبه و .. اختصاص یافت. شركت هاى دریافت كننده زمین آبى عبارت بودند از میتسویى، چیس منهتن، بانك امریكا، شل، كمپانى جان دیر، و شركت توسعه كشاورزى جهان. به موجب این امر 17000 دهقان و كشاورز از زمین هاى خود رانده شدند تا زمین آنها به شركت هاى یاد شده واگذار شود (8). در ادامه این نوشتار، پیامدهاى ناسازگار مدیریت سازه اى- دولتى بشیوه نابومى بر دو رودخانه دائمى كشور یعنى كارون و زاینده رود و بر حوضه آبریز اورمیه را پى مى گیریم.
3 – 2 - مدیریت سازه اى- دولتى در آبخیز كارون بزرگ (9)
شركت هاى دولتى از جمله آب و نیروى ایران، آب اصفهان، تهران، خوزستان... با تصرف حقابه جلگه خوزستان، با 20 سد ساخته شده و 20 سد دردست ساخت و نیز چندین تونل انتقال (كوهرنگ یك، دو،سه، چشمه لنگان، دزبه قمرود...)، میلیاردها مترمكعب حقابه را از سرشاخه ها جابجا و این تنها رودخانه قابل كشتیرانى ایران را خاموش كردند.
آب تهران، تونل انتقال پرهزینه دز به قمرود با ظرفیت 200 میلیون مترمكعب را با شتاب به پایان نزدیك میكند. ضبط حقابه دیگران كارى خدشه دار نیست؟ انباشت جمعیت بیش از توان بوم شناختى نسازد؟ چرا اصفهان چنین نكند و بتازگى تصمیم به گسترش بازهم بیشترصنایع فولاد نگیرد؟
كارون اینك نه تنها قابل كشتیرانى نیست كه پلهاى آن روى رودى خاموش و خشك، تصویرى بسیار غم انگیزدارند. حفاظت از كارون، كه گذشته از 40 سد یادشده، 59 سد دردست مطالعه نیز دارد تا هركدام در یك غفلتِ ملىِ دیگر بودجه اجرایى بگیرند، ضرورت لحظه است. بگذریم كه سدسازى، تخصیصِ هزینة ناموثر و ناپایدارى است كه فواید آن نیز توّهمى بزرگ بیش نیست. گذشتگان ما علیرغم توانایى اجراى سدهاى پیچیده، از سده هاىِ پیش این رویكرد را در شهر قم، درپى این سیاستهاى ناپایدار تامین آب، توسعه بشمارمیرود؟ تخصیص حقابه كشاورزى جلگه عربستان (خوزستان و ...) به مصارف نامولد، توسعه است؟ وادارسازى جوامع مولد به مهاجرت ناخواسته، كاهش تولید كشاورزى و وابستگى را بدنبال ندارد؟ معضل آفرینى شركتهاى سدساز براى مردم جلگه عربستان خطرات اجتماعى و سیاسى گسترده اى نیز میتواند دربرداشته باشد. شركت آب تهران در 50 سال گذشته 14 طرح را پى گرفت. 9 سد بزرگ ساخت تا میلیاردهامترمكعب حقابه كشاورزان و باغداران كرج، شهریار، طالقان، جاجرود، ورامین... را تصرف كند و با سیاستگذارى نادرستِ تامین اب و برق، جمعیت تهران را از شاید كمتراز 1میلیون به بیش از 10 برابر رساند.
3 – 3 مدیریت سازه اى- دولتى در آبخیز زاینده رود
ساخت وساز در این حوضه با ساخت و آبگیرى سد 1,5 میلیارد مترمكعبى زاینده رود در اواخر دهه 40 آغازشد كه نه تنها تجربه غنى مردمان منطقه جغرافیائی ایران در دست برداشتن از سدسازى را نادیده گرفت كه مطالعات تحلیلى بسامانى هم نداشت و به نابودى تالاب بین المللى گاوخونى انجامید.
از نقش تالاب در تعدیل اقلیم و اهمیت زیستگاههاى جانورى و گیاهى و ارزش آن كه بگذریم، این تالاب 470 كیلومترمربعى منبع معیشت و درآمد ماهیگیرى/گردشگرى مردم بود. درنخستین سالها، روستاى شاخ كنار با ازدست دادن حقابه، ازسكنه خالى شد. تصرف حقابه سپس به ورزنه در 30 كیلومترى تالاب رسید. شهرى از هزاره سوم با یادمانها و غناى معمارى/هنرى كه از 1347 شهردارى داشت اما با از دست دادن حقابة پنبه زارها و گندمزارهایش، صنایع وابسته به كشاورزى و پارچه بافى را نیز ازدست داد و اینك تنها 13 هزارنفر جمعیت دارد. فرهنگ و گویش ویژه تاریخی آن شاید بزودى در غبار تاریخ ناپدیدشود. شهرهاى زیبا و باهویت چندهزارساله را به فراموشى در غبار محكوم میكنیم و در حاشیه كلانشهرها، شهركهاى ناپایدار، بى هویت، نازیبا، و پرمساله میسازیم. مهندسان و دیوانسالاران، شناخت ملموسى از حقوق جوامع بومى و حقوق آب و اهمیت آن براى میلیونها خانوار مولد ندارند. تصمیم گیرى آنان درباره حقابه جوامع مولد از مشروعیت قانونى برخورداراست؟ تصرف حقابه، كشاورزان را به مهاجرت واداشت و رشد جمعیت بیش از توان بوم شناختى در اصفهان را سبب شد. خشكى به 140 كیلومتر بالاتر از گاوخونى در اصفهان رسید. این شهر تاریخى با خاموشى زاینده رودش با خطر بزرگى روبروست. توسعه صنایع فولاد، تصمیم اخیر استان است. گسترش صنایع فولاد در شهرى كم آب به معناى تصرف حقابه شاید هزاران كشاورز دیگر باشد. صنایع فولاد باید در كنار آبهاى آزاد ساخته شود تا بتواند آبهاى نامتعارف را بكارگیرد. بگذریم كه این صنعت چنان آلاینده است كه كشورهاى اروپا ترجیح میدهند فولاد را بجاى تولید، خریدارى كنند.
3 – 4 - مدیریت سازه اى دولتى در حوضه آبریز اورمیه (10)
درپى ساخت و ساز در آبخیزهاى بالادست، دریاچه اورمیه تا 5 سال دیگر ناپدید و به شوره زارى بزرگ تبدل خواهد شد. پیامدهاى ناسازگارى مانند تغییراقلیم، ریزگردها، شورشدن زمینهاى كشاورزى با پراكنش نمك ازسطح خشكیده دریاچه اورمیه ، نابودى زیستگاهها و گونه هاى جانورى و گیاهى، و از همه مهمتر پیامدهاى ناسازگار بر سلامت و معیشت جوامع بومى، نشانه هاى روشن بیابانزایى و ناپایدارى شدید است.
دومین دریاچه شور جهان، فهرست شده در پیمان رامسر، و یكى از مهم ترین پیكره هاى آبى كشور است. حوضه آبریز اورمیه 52000 كیلومترمربع وسعت دارد و 14 رودخانه مهم با آورد 5,5 میلیارد مترمكعب درسال به این دریاچه مى ریزند. دریاچه 102 جزیره دارد و در دهه گذشته صدها هزار هكتار از سطح آن كاهش یافته و به شوره زار خطرناكى بدل شده است. سازمان محیط زیست پیش بینى كرده كه دریاچه اورمیه بزودى ناپدید خواهد شد و زندگى نزدیك به 6 میلیون انسان در خطر جدى قرار خواهد گرفت. گرچه كه هم اینك نیز این خطر بسیار ملموس است. نگاهى به سدهاى این حوضه نسبتا كوچك اما مهم نشان دهنده افراط در ساخت و ساز در آبخیزهاى مشرف به این حوضه آبریز است. روند افراطى سدسازی وجود 92 سد در فهرست سدهاى این حوضه كوچك را نشان می دهد كه 40 سد ساخته شده، 12 سد در دست ساخت و 40 سدهم در دست مطالعه است. ساخت اینهمه سد كشاورزى در استانی كه بارندگى مناسبى دارد و دیمزارهاى آن با اندك سرمایه گذارى در اصلاح شیوه هاى كشت و داشت و برداشت مى توانند غله و حبوبات دیم و حتى باغات دیم (انگور) پردرآمدى داشته باشند شگفتی برانگیز است.
3 – 5 - پیامدهاى تخریب سرزمین
همه آنچه نمونه وار در سه حوضه یاد شده دیدیم دستاورد مدیریت دولتى - سازه اى آب است كه تخریب چشمگیرى در سرزمین ایجاد كرده است. سدسازى در حقیقت از مهم ترین فعالیت هاى بیابانزا بشمار مى رود. سدسازى 4 فعالیت بیابانزاى بسیار مهم را دامن مى زند كه عبارتند از:
1) تبخیر سالانه میلیاردها مترمكعب (شاید بیش از 5 میلیاردمترمكعب) از آب محدوده كشور از پشت مخزن سدها، از جمله سد 320 میلیون مترمكعب - كرخه كه سالانه 40 آب شیرین را تبخیر مى كند.
2) جنگل زدایى به سبب زیر آب بردن نقاط جنگلى آبخیزها از یك سو و نابودسازى جنگل هاى پائین دست مخزن به سبب خشكاندن رودخانه و سفره هاى آب زیرزمینى وابسته به آن تا چاهه رود. تبدیل تالاب هاى پرارزش به بیابان در بسیار نمونه ها. و از میان رفتن جنگل و پوشش گیاهى كمیاب در این تالابه ها كه از رودها تغذیه مى شدند و دراثر سدسازى از میان رفته اند. سدسازى جنگل زدایى در بالادست سد را نیز تشدید مى كند. قاچاق چوب و الوار از جاده هاى دسترس سد بسیار ساده مى شود و در بلند مدت تخریب بوم سامانه جنگلى را به بار مى آورد.
3) خشكاندن رودها و بیابانى كردن آنها كه به نابودى زیستگاه هاى رودخانه اى، كناررودخانه اى، دهانه اى با گونه هاى گیاهى و جانورى وابسته به آنها انجامیده است.
4) خشكاندن تالاب ها و دریاچه هاى كشور، از گاوخونى و بختگان و پریشان تا اورمیه و شادگان. نمونه هاى ناپدید شدن تالاب جزموریان پس از ساخت سد جیرفت و سایر سدها در این حوضه، تالاب گاوخونى پس از ساخت سد زاینده رود و دیگر سدسازى ها در این حوضه، كاهش شدید سطح تالاب شادگان در سایه سدسازى در حوضه زهره و جراحى و نیز حوضه كارون بزرگ، و هورالعظیم كه پس از برنامه هاى خشن و ناسنجیده موسوم به توسعه در عراق و سدسازى هاى كشورهاى تركیه و سوریه، آخرین ضربه را نیز از سد كرخه متحمل شد و كمابیش بكلى خشكید. ریزگردهاى برخاسته از این تالاب، گذشته از اثر بسیار ناسازگار بر بهداشت و سلامت انسان ها، غرب و جنوب غرب كشور را روزها به تعطیلى مى كشاند.
3 – 6 - روند نادرست تصمیم گیرى
نمونه هاى زیادى از تصمیم گیریهاى نادرست در دوره سدسازى بر اساس الگوهاى بیگانه بچشم میخورد. سد 2200 میلیون مترمكعبى سفیدرود با همه عوارض بسیار بد آن بر دهانه سفیدرود در دریاى خزر و نیز اثراتش بر محو ماهى قزل آلاى سفیدرود و ماهیهای مهاجر مانند ماهى آزاد، خشكاندن بستر رودخانه و محو زیستگاه ها و گونه هاى رودخانه اى و كنار رودخانه اى، در پرونده مربوط به فایده هاى خود تنها رقم صفر را دارد. چون پایین دست این سد نیز همانند سایر دامنه هاى شمالى جنگل هاى هیركان، اراضى بدون سد نیز آبى بودند و به كمك آب بندان ها شالیكارى بگونه اى كارآمد در آنها رواج داشت. خشكاندن دریاچة بختگان به شدت با شمار زیاد سدهاى احداث شده در سرشاخه هاى رودهاى بالادست (غالبا حتى بدون مستندات مربوط به فواید آنها براى جوامع بومى) مرتبط است. خشك شدن دریاچه اورمیه با همه عوارض بسیار نگران كننده آن نیز تنها از احداث دست كم 40 سد روى همه رودهاى این حوضه آبریز مهم كشور ناشى می شود و نه آنگونه كه مسئولان بخش آب كشور به خشكسالى و .. نسبت می دهند. و همه اینها در سایه تصمیم گیرى هاى از بالا به پائین شركت ها و دستگاه هاى سدساز رخ داده است. جوامع بومى مولد و بسیار پرارزش كشور كه از حقابه آنها خاصه خرجى هاى كلان مى شود در فرایند تصمیم گیرى كوچكترین جایى ندارند. آنها تامین كنندگان همزمانِ امنیت غذایى و امنیت ملى كشورند. گروه هاى بزرگ كشاورزان و باغداران، عشایر و دامداران، جوامع وابسته به دهانه ها-تالاب ها و ماهیگیران، صنعتگران دستى و مهمانخانه داران وابسته به پیكره هاى آبى و... زندگى و معیشتشان با آب و پیكره هاى آبى و جنگل ها و منابع طبیعى وابسته به آنها پیوندى تنگاتنگ دارد. اما كوچكترین نقشى در حراج بزرگ حقابه هایشان ندارند. تنها بار همه مصائب ناشى از این تصمیم گیرى هاى نادرست را بر دوش مى كشند و آواره كنار شهرها مى شوند.
4- نتیجه گیرى
لازم است رویكرد توسعه را از تقلید شیوه هاى نابومى تغییر دهیم و رویكرد توسعه بومى یا درونزاد را در پیش بگیریم. بر پایه تعریف یونسكو «توسعه درونزاد میبایست توسط هر ملت و براساس امكانات همان ملت طراحى و طبق ارز شها، آرمان ها و انگیزه هاى صحیح مردم به اجرا گذارده شود»
در رویكرد سازه اى مدیریت آب دو مساله مهم نادیده گرفته مى شود یكى اینكه زمانى میتوان جایى را توسعه یافته تلقى كرد كه اگر آن را محصور كنیم آن جامعه بتواند به حیات درازمدت ادامه دهد. مناطق گوناگون منطقه جغرافیائی ایران همواره توسعه درونزاد داشتند. اما با الگوى نابومى این ویژگى خود را كم كم از دست دادند. دیگر اینكه باید بیندیشیم كه به جز ساخت وساز، راهكارهاى نرم، و كم هزینه دیگرى براىِ پاسخگویى به نیازها هست كه در سیاستهاى كلى اصلاح الگوى مصرف به برخى از آنها اشاره شده است.
مدیریت سازه اى دولتى آب نه تنها دانش و مدیریت بومى منابع طبیعى و منابع آب كشور را كوچك شمرده و بسختى به آن آسیب وارد كرده است كه پیامدهاى ناسازگارى بر جوامع بومى آبخیزها، و بر سرزمین داشته است. مدیریت سازه اى دولتى آب، نماد تمام عیارى از عدم درك درست توسعه و توسعه پایدار از یك سو و بزرگترین فعالیت بیابانزاى كشور از سوى دیگر بشمار مى رود.
منبع:
ماهنامه تخصصی بازار کشاورزی – سال چهارم – شماره 52
منابع و ماخذ بکار برده شده در مقاله
1. نگاه كنید به رضا نیك پور. « یافته هاى باستانشناسى جیرفت » 1389، تارنماى دیده بان فرهنگى و تاریخى ایران؛ پتریك مك كالى. «رودهای خاموش، شنر علم و ادب 1386»؛ ساندرا پوستل، تولید خوراك بیشتر با آب كمتر، فصلنامه مهاب قدس، 1382
2- مهدى فرشاد، تاریخ مهندسى در ایران، نشر بلخ وابسته به بنیاد نیشابور، چاپ سوم 1376 براى آگاهى بیشتر درباره فناورى هاى نسنجیده نگاه كنید به:
3.M.T. Farvar & J. Milton, “The Careless Technology, Ecology and International Development. 1969. Conversation Foundation
and the center for the Biology of Natural Systemes). Washington University.
4- على اصغر سمسار یزدى، تدوین تجربیات خبرگان قنات، شركت مدیریت منابع آب ایران، معاونت پژوهش و مطالعات پایه، 1383
5- على اصغر سمسار یزدى، واژگان قنات در یزد، مجموعه مقالات قنات، جلد دوم، شركت سهامى آب منطقه اى یزد، 1379
6- آبگیرى سدالبرز و مرگ دهانه بابلرود، روزنامه اعتماد دوشنبه 18 شهریور 1387
7- اینجا جنگل را بیابان مى كنند. روزنامه كارگزاران یكشنبه 24 شهریور 1387
8- پتریك مك كالى، رودهاى خاموش، فصل ششم، سدها و آبیارى، نشر علم و ادب، چاپ دانشگاه تهران، 1386
9- این مطب و مطب بعدى از مقاله« حفظ آبخیزها حفظ تمدن بومى است » همشهرى 20 آذر 1389 برگرفته شده اند.
10- برگرفته از مقاله همشهرى 12 مرداد 1389 « پُرسه بزرگترین دریاچه كشور »
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر