توضیح از اومود اورمولو: بیشتر سازمانهائی که امروزه حول کارگره دریاچه اورمیه گردهم آمده اند از مسببین اصلی خشکانیدن دریاچه اورمیه می باشند و اگر بنا به رویه سالهای پیش دولت ایران مسئله احیاء دریاچه اورمیه تنها به ایجاد کارگروه جدید و سخن گفتن از طرح های فانتزی غیرعلمی ختم کند بدون ذره ای تردید دریاچه اورمیه تا چندسال پیش رو تماماً خشک شده و مهاجرت اجباری قرن با کوچ میلیونها انسان در آزربایجان جنوبی تحقق خواهد یافت. مسئله دریاچه اورمیه می باید با استفاده از تجربه محققین و سازمانهای جهانی و اراده سیاسی در ایران برای احیاء دریاچه صورت پذیرد و مسائلی که طی 15 سال گذشته از سوی دولت ایران مطرح شده بیشتر برای وقت تلف کنی و انداختن توپ به زمین دیگران بوده است، به طوریکه هنوز علارغم گذشت 15 سال از شروع پروسه خشک شدن دریاچه اورمیه هیچ سازمان و گروهی مسئولیت خشک شدن دریاچه اورمیه را بر عهده نگرفته و هنوز مهمترین علت خشک شدن دریاچه اورمیه مشخص نیست. فراموش نکنیم که دولت احمدی نژاد نیز دقیقاً 5 سال پیش کارگروه مشابهی را ایجاد نموده بود و نتایج این کارگروه امروزه با خشک شدن بیش از 70% دریاچه اورمیه هویدا می باشد.
ناصر کرمی- مطرح شدن موضوع دریاچه اورمیه در نخستین نشست دولت جدید البته امیدبخش است و ستودنی. با این همه، ترکیب اعضای کارگروهی که برای بررسی مسئله تشکیل شده است طلایه امید را رنگ می بازاند.
متهمان سرنوشت کنونی دریاچه اورمیه عمدتا همین نهادها هستند: وزارت نیرو، سازمان محیط زیست، وزارت کشاورزی و وزارت کشور. هر کدام به نحوی و به سهمی. قدری بیشتر یا کمتر از آن دیگران. نکته در این آدم و آن آدم هم نیست که بگوییم اینان همانان نیستند و اینک کشتیبان را سیاستی دیگر آمده است. نگاهی به ظاهر رشدگرا است، که از پنجاه سال پیش آغاز شده و هر چه هم این سوتر آمده سیطره ای افزونتر یافته. نگاهی که می گوید برای تامین نیاز امروزمان ما مجازیم هرگونه دستکاری را بر طبیعت روا بداریم. بر هر هرزابه ای سد بسازیم (وزارت نیرو)، بر هر زمینی هر چه دلمان خواست بکاریم (وزارت جهاد کشاورزی)، نه نگاهبان کل طبیعت و بلکه فقط متولی چهارپایان حلال گوشت باشیم (سازمان محیط زیست) و نه در پی توسعه پایدار جوامع محلی و بلکه فقط به دنبال تامین خواستها و نیازهای روزمره آنها باشیم (وزارت کشور). اگر با همان نگاه قبلی این چهار نهاد دور یک میز بنشینند برای حل مشکل دریاچه اورمیه البته که سرانجام کار طرحهای شگفت انگیزی مثل باروری ابرها و انتقال آب از خزر و ارس و تغییر مسیر رود زاب و غیره خواهد بود. یعنی باز هم دستکاریهایی خامدستانه برای جبران دستکاری های خرابکارانه قبلی. واقعیت این است که نجات دریاچه اورمیه کارستانی است دشوار و بسیار بسیار پر هزینه. مصادیقی از این دشواری ها در پی می آید:
نخست: نقطه آغاز بدبیاری اورمیه جایگزینی انگور با سیب بود. بنا به دلایل فرامتنی تاکستانها را از حدود سی سال پیش تبدیل به باغ های سیب کردند که دست کم دوازده برابر بیشتر به آب نیاز دارند. یک به یک سدها ساخته شدند تا این همه آب روانه دهان همیشه باز درختان سیب شود. اورمیه باید همین حالا سیبستانها را برچیده و باز رو به انگور بیاورد یا هر محصول دیگری که خیلی کمتر به آب احتیاج داشته باشد. دولت یارای انجام این کار را دارد؟
دوم: آن میانگذر عملا دریاچه را از یک محیط آبی متحرک به دوپاره تالاب ساکن با تبخیر شدید تبدیل کرده است. همین فردا باید کل میانگذر را برچیده و مردم محلی را مجاب کنند برای دو ساعت رانندگی طولانیتر مابین اورمیه و تبریز. مردم محلی آیا با این طرح کنار می آیند؟
سوم: دست کم نیمی از سدها باید همین فردا برچیده و آبشان رها بشود توی دریاچه. این یعنی پذیرفتن خشکیدگی گستره وسیعی از اراضی کشاورزی و البته شاید اندکی جیره بندی در مصرف آب شرب شهرها. همچنین نابودی هزاران فرصت شغلی و تغییر چشم انداز اقتصادی منطقه. زارعان و شهروندان چگونه مجاب به پذیرفتن این وضعیت تازه می شوند؟ دولت چگونه می تواند مردم را برای مشارکت در یک برنامه جامع ریاضت "آب" تشویق کند؟ آیا دولت منابع مالی کافی برای کاهش مشقت مردم در مسیر اجرای چنان برنامه ای را در اختیار دارد؟
بله، کاری دشوار است. به شرط آنکه واقعا قصد جدی برای نجات دریاچه اورمیه وجود داشته باشد. وگرنه با طرح های علمی- تخیلی مثل باروری ابرها و انتقال آب حوضه های دیگر می توان هم خوش بود به فراهم آمدن ناندانی های تازه و هم رنج درافتادن با جامعه محلی را به جان نخرید. رنج اصلی در سالهایی دیرتر خواهد آمد که لابد تا آن زمان معلوم نیست چه کسی هنوز بر صندلی ریاست جلوس دارد و چه کسانی هم نه.
منبع مقاله:
http://tinyurl.com/ke96w6h
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر